گفتگوی لیلی پور زند با بی بی سی فارسی را میدیدم،،،بغضام گرفت....چه تحلیل سیاسی ای؟...چه تحلیل اجتماعی ای؟...چه تفسیر ای؟...هیچ نمیشود گفت و صد سال بعد اگر بخواهند از امروز ما بنویسند، باید بگویند که دورانی سیاه، اختناقی دهشتناک، استبداد و ظلمی فراگیر که نصیب ملت نگون بخت ما شده است...باید بگویند که صد سال پیش در این کشور، رژیمی بر سر کار بود که پیرمردی ۸۰ ساله و بیمار را به جرمی ناکرده به "گروگان" گرفته بود...پیرمرد، ۱۰ سال از دیدار خانواده و عزیزانش محروم و تنها دلخوشیاش شنیدن صدایشان از آن سوی کره زمین بود! دخترش میگفت که نامه نگاریها و "التماس"هایشان به بالاترین مراجع دولتی و مذهبی اثر بخش نبود که ای نفرین به آنان...
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه
سیامک پورزند؛ "گروگان در خانه" و در آرزوی دل رحمی رژیم که دیگر تاب نیاورد
گفتگوی لیلی پور زند با بی بی سی فارسی را میدیدم،،،بغضام گرفت....چه تحلیل سیاسی ای؟...چه تحلیل اجتماعی ای؟...چه تفسیر ای؟...هیچ نمیشود گفت و صد سال بعد اگر بخواهند از امروز ما بنویسند، باید بگویند که دورانی سیاه، اختناقی دهشتناک، استبداد و ظلمی فراگیر که نصیب ملت نگون بخت ما شده است...باید بگویند که صد سال پیش در این کشور، رژیمی بر سر کار بود که پیرمردی ۸۰ ساله و بیمار را به جرمی ناکرده به "گروگان" گرفته بود...پیرمرد، ۱۰ سال از دیدار خانواده و عزیزانش محروم و تنها دلخوشیاش شنیدن صدایشان از آن سوی کره زمین بود! دخترش میگفت که نامه نگاریها و "التماس"هایشان به بالاترین مراجع دولتی و مذهبی اثر بخش نبود که ای نفرین به آنان...
از اخراجیهای دهنمکی تا اخراجیهای خامنهای
تحلیلی جالب از مجید محمدی (۱) و در سایت رادیو فردا خواندم که از "گروههای فشار" و "لاتهای" شخصی بیت رهبری میگفت و مسیری که طی گشت تا فیلم اخراجیها ساخته و به اکران گذاشته شود. گرچه تمام این تفسیرها، گناه از سر کسانی که به دیدن این فیلم رفتند و پول به جیب دهنمکی و یارانش ریختند بر نمی دارد! نوشتهٔ بسیار جالبی است که ارزش خواندن را دارد.
(۱) جامعه شناس
از نامیدن اجرام آسمانی بنام مفاخر ایرانی تا سرقت مشاهیر وطنی و بی لیاقتی رژیم!
نوشتهٔ جالبی از ویکی پدیا خواندم در مورد "نامهای ایرانی" که بر روی اجرام و موقعیتهای فضایی گذشته شده اند. نا گفته میتوان حدس زد که بسیاری از کشورها نیز این افتخارات را از آن خود می پندارند و شاعر و دانشمند و پزشک ایرانی را زادهٔ سرزمین خود میخوانند و بر روی اسکناس و تمبر خود، چاپ و یاد بودشان را بر گذار میکنند.
۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه
از استعفای گسترده مسوولین سوریه و بحرین تا سر در برف کردن همتایان ایرانیشان!
۱- بیش از ۲۰۰ نفر از اعضای حزب بعث سوریه که حزب حاکم و همکارهٔ این کشور در چهار دههٔ گذشته است، در اعتراض به کشتار مخالفان استعفا دادند.
۲- در پی سرکوب و کشتار مردم بحرین، شمار بسیاری از مسوولان این کشور از جمله مشاور پادشاه، وزیر مسکن و بهداشت، قضات و نمایندگان پارلمان استعفا دادند.
۳- وزرای کشور، خارجه ، دادگستری و مهاجرت تونس و نمایندهٔ این کشور در سازمان ملل و تعدادی از سفرا و همچنین مشاور ارشد رهبر انقلاب تونس در حمایت از قیام مردمی استعفا دادند (پیش از فرار زین العابدین بن علی).
۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه
از مغلطههای ضدّ بشری آیت الله دستغیب تا حاکمیت اسلام و قرآن بر اساس قوانین جمهوری اسلامی!
جناب آیتالله حاج سید علی محمد دستغیب (به همین دور و درازی!) سخنرانیای میکند و گوشهای هم به رژیم میزند؛ این سخنان بازتاب گستردهای می یابد و قند در دل هم وطنانمان آب میشود که چه؟ آیات عظام و مراجع تقید از جنبش آزادی خواهی مردم ایران حمایت کردند و در پی سود خواهی برای ملت اند. چندی پیش هم آیت الله وحید خراسانی (نهنگ خراسان!) اظهاراتی کردند که به دل بسیاری نشست و شادمان و امیدوار، خبرش را در فیسبوک خود و یا بالاترین به اشتراک گذشتند. (۱)
۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه
از رها کردن دو بیمار بستری در بزرگراه تا آب و برق و مسکن و اتوبوس مجانی!
نفرین به دروغ و نفرین به بی آزرمی و نفرین به دغل کاری...نفرین به اینانی که نام خود را نه مسلمان که انسان میگذراند. در کجای دنیا چنین شنیده بودید که پزشک اجازهٔ ترخیص بیماری را که بر تخت بیمارستان افتاده است و به صرف بی پول بودن میدهد؟ و کدام حیوان صفتی است که میتواند دستور اجرا میکند و بیمار زخمی بدبخت را میان نا کجا آباد رها کند؟ که حیوان هم با همنوع خود چنین نمیکند! البته با یک هفته مرور ستون حوادث روزنامهها به مواردی بر میخورید که بسیار نادر در جوامع دیگر میتوان یافت و به حال بیمار جامعه ایران پی میبرید؛ جایی که پزشک و پرستار و کارمند بیمارستان و رانندهٔ آمبولانس اش چنین میکند و رییس کمیسیون بهداشت مجلسش میگوید قصد فضا سازی سیاسی دارند!
از تهدید بحرین ۷۵۰ کیلومتر مربعی تا بی لیاقتی رژیم جمهوری اسلامی!
ایران که قصد کرده است دست بالا را در سیاست بحرین داشته باشد با بذل و بخشش ملیونها دلار و خرید آرا و ترغیب شیعیان آن کشور به شرکت در انتخابات عملا وارد جریانت سیاسیاش شده است ؛همان طور که در انتخابات لبنان و عراق و فلسطین نقش بازی میکند و با حمایت از حماس و جهاد اسلامی و حزبالله لبنان و شیعیان (رادیکال) عراق، به طور علنی مداخله و فتنه میکند. جدیداً هم که چون بختک بر سر آفریقا افتاده است و به نیجریه و مالی و سنگال و هر کشور بدبخت آفریقائی دیگری سلاح میفرستد و البته به لطف "مجمع اهل بیت"اش جمعیت شیعیان قارهٔ سیاه را هم به هفت ملیون رسانیده است!
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه
از عالی جناب سرخ پوش تا اشک تمساح خاندان هاشمی!
سرکار خانم فائزه هاشمی بهرمانی فرمودند که شرایط سیاسی، آزادی و حقوق بشر در ایران امروز اسفناک است؛ جامعه، پلیسی و امنیتی شده و مملکت در دست اراذل و اوباش است. باید خدمت ایشان عرض شود که وضعیت کشور، ۳۱ سال است که بدین گونه شده است و اگر ایشان خیر خواه بودند هنگامی که پدرشان بر مسند قدرت بود، اعتراض و شکایتی میکردند و اگر بگویند قدرت اعتراض نداشتند پس چرا این اندازه سنگ پدر را به سینه میزدند و میزنند و خود را از ایشان مبرا نمی سازند؟ که البته ایشان صاحب روزنامه بودند و وسایل ارتباط جمعی هم به وفور در دسترسشان بود....
۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه
از خروج سفیانی و الاغ دجّال و جن و پری تا ۲۰۰،۰۰۰ کار آموز مهدویّت!
مناظرهای حوزوی در نقد مستند جنجالی "ظهور بسیار نزدیک است" را میدیدم که به نقدش نشسته بودند. به این بچه طلبهها (به قول خودشان) نگاه میکردم که مجیز ارباب قدرت را میگفتند و با افسانه سرایی و بی شرمانه دروغ گویی, هیزم به تنور دکان دین فروشی دروغ و ریا میریختند. آخوندی که تنها وظیفهاش تذهیب اخلاق جامعه و پرداختن به امور مذهبی مردم میتواند باشد (اگر اصلا احتیاجی به او باشد!) امروز وکیل و وزیر شده است و نا اهلش دستور زندان و شکنجه و ارعاب و سرکوب میدهد و هر آنچه از نا هنجار و مذموم است نمانده که نکرده باشند! جدیداً هم که با آن درسی که خوانده اند (که به هیچ کار دنیای ملت نمیآید!) خود را دکتر و فوق لیسانس و لیسانسه میخوانند و البته فخر میفروشند و همدیگر را با القاب دور و دراز "جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر حاج فلان" و "مدّ ظله العالی" خطاب میکنند!
۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه
یاد بیژن پاکزاد گرامی باد
هستند ایرانیان موفقی که زادگاه پدری خود را منکر شدند و چون هوشنگ انصاری ها، نه هیچ خیری به هموطن خود رساندند و نه حمایتی کردند که گرچه منفعت بسیار از آن آب و خاک برده اند. و در مقابل آن، چون محمود خیامیها بودند و هستند که هر جا توانستند ایرانی بودن خود را به رخ جهان کشیده اند; تا میشد به بنیادهای ایرانی و رسانهای پارسی زبان کمک کردند و از ایرانیان به استخدام خود در آوردند و به نیازمندان هم قبیلهٔ خود یاری رساندند. امروز خبر سکتهٔ قلبی بیژن پاکزاد، طراح مشهور لباس و پدید آورنده و صاحب یکی از معروفترین مارکهای پوشاک، عطر و ادکلن جهان را خواندم و شوکه شدم. و البته در این سالهای شوم ایران زمین، خبرهای ناگوار ازایرانیان والا مقامی که یکان یکان از بینمان رفتند را بسیار شنیده ایم و میشنویم که بسیاری از آنان در حسرت دیدار خانهٔ پدری جان سپردند.
برای بیژن پاکزاد آرزوی سلامتی دارم و طول عمر دراز.
وب سایت بیژن پاکزاد
لینک نوشته در سایت بالاترین
وب سایت بیژن پاکزاد
لینک نوشته در سایت بالاترین
خبر درگذشت بیژن پاکزاد مخابره شد؛ یادش گرامی باد.
۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه
از بی شرمی ملایان شیعی تا "یا علی" گفتن نوزاد تازه متولد شده!
داستان سرایی ملایان رافضی در مورد امامانشان تازگی ندارد و قرن هاست که احادیث و روایت افسانهای و یاوههای خرافیشان، گروهی ساده اندیش را مسحور کرده است. و این جز برای منافع شخصی خودشان نبود که با سرگرم کردن عامهٔ مردم به خرافات، دکان دینداری خودشان را پر رونق نگاه میداشتند و میدارند و شوربختی است که این جعلیات، نسل به نسل به ما ایرانیان منتقل گشته است. و مگر همین علمای شیعه و متفکر اعظمشان -علامه مجلسی- نبودند که میگفتند امامان شیعه از پهلوی مادر و ختنه شده و "اشهد آن لا.." کنان زاییده شدند؟ کار تا بدانجا رفت که گفتند چون حسن عسگری میوهای را که قطرهای از بهشت بر آن چکیده بود خورد، نطفهٔ امام مهدی بسته شد! و چون جنین چهل روزه شد سخن مردم را میشنید و چون تولد یافت، لب به سخن گشود. و البته در داستان زایش تمام امامان، نوری هم باید ساطع شود که از هر جای جهان دیده میشود! جالب است که طبق روایاتشان، خود پیامبر مانند سایر آدمیان تولد یافت ولی برای امامان شیعه افسانههایی ساختند که مرغ پخته را هم به خنده میاندازد.
۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه
از تصویب طرح محدودیت نگه داری سگ و گربه در ایران تا شرافت نمایندگان مجلس اسلامی!
در زمانی که از شریفترین ایرانیان، بی جرم ناکرده سیاسی در زندان هستند و وضعیت حقوق بشر و آمار احضارها و شکنجهها و اعدامها به مرز عجیبی رسیده است؛ در زمانی که موقعیت خارجی ایران به ضعیفترین و ذلیلترین خود درکل دورانش رسیده است و دولت نا لایق احمدی نژاد با امضا گلستان ها و ترکمنچایها سهم ایرانیان امروز و فردا را به جیب دزدان روس و چینی و سوری و آمریکایی جنوبی میریزد (و البته قبل از آن چنان برای طایفهٔ خود دزدیده است که حساب پولهای گم شده از بودجهاش از یک و دو میلیارد گذشته است)؛ بله در چنین زمانی به اصطلاح نمایندگان این ملت مشغول بررسی طرحی برای ممنوعیت "گرداندن و نگهداری" حیواناتی هستند که "نجس و خطرناک" میخوانندشان!
۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه
شرف آل قلم
سالها نوشتههای دکتر احمد زید آبادی را میخواندم و میآموختم. قلم شیرین و روان، نوشتهٔ بی حبّ و بغض و مطالب عمیق و آموزندهاش سبب می شد که چون شاگرد چندین بار از ابتدا تا انتهای مقاله را بخوانم و دوره کنم. و امروز جایزه یونسکو به شرف آل قلم اهدا شده است و چه برازنده اوست. در بیانیه هیات داوری آمده است: "انتخاب احمد زیدآبادی ادای احترامی است به شجاعت و مقاومت استثنایی او و تعهد کم نظیرش به آزادی بیان، دموکراسی، حقوق بشر، تساهل، و انسانیت. این جایزه، علاوه بر او, ادای احترامی است به ده ها روزنامه نگار ایرانی که در زندان هستند".
امیدوارم که روزی دوباره فرصت شود که بتوانم در محضر استاد بسیار بیاموزم.
خبر از بی بی سی فارسی
*عکس از کسوف
*عکس از کسوف
از کشته شدن ۲۸ ایرانی در عراق تا سکوت "راه سبز امید" و پیام رضا پهلوی!
با صدام تکریتی در جنگ با ایران شریک شدند، درست. سبب کشته شدن هزاران ایرانی بی گناه و با گناه شدند، درست. خانواده هایی از هم پاشید و بسیار پدران و مادران برای سه دهه از دیدن عزیزانشان محروم شدند، درست. انتقادات بسیاری به طرز فکر، ایدئولوژی و ساختارشان وارد است، این هم درست. ولی کاش آنقدر بزرگوار بودیم که شرایط بحرانی گروهی از هم میهنانمان (جدا از انگشت شماری از سرانشان) در عراق را درک میکردیم; ایرانیانی که (گرچه در راهی شکست خورده) زندگی و جوانی خود را در راه نجات ایران (به زعم خودشان) گذاشتند و از دیدار عزیزترین کسانشان محروم شدند که چه زجری از این بیشتر؟! چند نکته:
۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه
از تمامیت خواهی شبکه رسا تا اسلام رحمانی طبق قوانین جمهوری اسلامی!
پخش اخبار شبکه تازه تأسیس رسا را میدیدم و پیش از آن هم چند برنامه از آن را جسته و گریخته دنبال کرده بودم. جدا از کار تکنیکی مشکل دار، اجرای ضعیف اخبار گویان و حتی انتخاب بدشان وانشای ضعیف متن اخبار که پر از غلطهای دستور زبانی است چند نکته به نظرم میرسد: ۱- پخش گسترده اخبار مذهبی و مربوط به روحانیون. باید پرسید که مثلا دیدار بیش از دو ساعتهٔ آیت الله عظمی بیات زنجانی با حجت الاسلام خاتمی و بحث و تبادل نظر چه ارزش خبری می تواند داشته باشد. در کل به آن اندازه تصویر معممین و آیات عظام! را در پخش اخبار میبینید که شاید یک لحظه شک میبرید که شبکیه اخبار جام جم جمهوری اسلامی روشن است! ۲- حجاب مجری خانوم اخبار گو. هیچ آزاد اندیشی منکر آزادی زن و مرد در انتخاب نوع پوشش نیست ولی وقتی به تمام برنامههای این شبکه مینگرید و هیچ بانویی بی حجاب نمی یابید, این به نظرتان میرسد که محدودیتی اعمال شده است و تنها "چادر" به "روسری" و چند تار موی بیرون زده تبدیل شده است ۳- شخص پرستی این شبکه. در اخباری که حتی مربوط به مهندس موسوی هم نبود، عکس بزرگ ایشان پشت سر اخبار گویان نمایان شد که کاری غیر حرفهای است; تصاویر فوتوشاپی محمد خاتمی با پشت زمینههای مختلف و زیبا هم به وفور در برنامه دیده میشود و بیننده با ساعتی دیدن برنامه، تصاویر بسیاری از مراجع عظام و روحانیون ریز و درشت دیگر را مرور میکند که بیشتر زمان را هم صرف کرده است.
از ادعای انقلابی گری زهرا اشراقی تا هزار فامیل اصلاح طلب!
بله؛ هزار فامیل، اشراف! و اریستوکراسی مملکت. به پیوندهای خانوادگی سران نظام و حتی طیف موسوم به اصلاح طلب نگاه کنید: فلان خانواده, دختر خود را عروس فلان آیت الله میکند و دیگر خانواده ای، دختر از وکیل و وزیر و یا خانوادهٔ آیت الله خمینی و آیت الله خامنهای خواستگاری میکند؛ جدیداً هم که باند تازه به دوران رسیده احمدی نژادی آمده است. مثلا داماد محمد خاتمی، ازخانواده آیت الله صادق خرازی انتخاب شد؛ صادق خرازی که خود برادر زن آیت الله خامنهای است و پسر برادرش، داماد خامنهای نیز است. در ادامه خواهر خاتمی (بی بی مریم) همسر امام جمعهٔ یزد شده است که خود ایشان پدر زن برادر زاده هاشمی بهرمانی و امام جمعه رفسنجان است. همسر محمد خاتمی (خانم زهره صادقی) و همسر سید احمد خمینی(خانم فاطمه سلطانی طباطبائی) هم دختر خاله اند و بیشتر از این، محمد خاتمی (فرزند آیت الله روحالله خاتمی) با آیات عظام! بجنوردی، صدر، اشراقی و طاهری نیز فامیل است. مرحوم میر اسماعیل -پدر میر حسین موسوی- پسر عمّهٔ پدرعلی خامنهای, علی لاریجانی داماد آیت الله مطهری, حداد عادل پدر عروس آقا! و دختران آیت الله هاشمی بهرمانی عروس آیت الله لاهوتی هستند; دختر خامنهای عروس رئیس دفترش گلپایگانی و پسرانش داماد آیت الله خوشوقت و آیت الله صادق خرازی شده اند و بسیاری دگر که از حوصلهٔ این بحث خارج است. این سلسله ازدواجهای درون فامیلی, خانوادههای دیگر سران رژیم را هم شامل می شود و در نهایت خانوادهٔ بزرگ سیاسی-مذهبی حاکم بر ایران را تشکیل می دهند. شاید شبیه سیستم طبقاتی دوران ساسانی که کشاورزان و طبقهٔ کارگر و رعایا در خود زاد و ولد می کردند و خون اشراف! هم با طبقهٔ فرو دست جامعه مخلوط نمیشد.
۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سهشنبه
از بالا بردن پرچم هایی گوناگون تا اتحادی ناممکن برای ایرانیان!
فیلمی از چند ایرانی در ژاپن را دیدم که زیر پرچم سبز و سفید و قرمز به زلزله زدگان غذایی گرم می دادند و بازتاب این کار را در رسانههای آنجا نشان میداد که مایهٔ مباهات ایرانیان است. عمل نیک آنان جای تقدیر دارد ولی این نکته برای من عجیب بود که بر روی پرچم سه رنگی که در کنارشان بود به الفابت انگلیسی نوشته شده بود "ایران". چنین پرچمی که گاهی به فارسی و گاهی به انگلیسی نام ایران بر آن نوشته میشود و زمانی بدون حتی نام را بسیار در دست هم میهنان خارج از کشور دیده ایم، چه در ورزشگاهی تیم ورزشی ایران را تشویق میکردند و یا در تظاهرات اعتراضی علیه رژیم بودند. استدلال این دوستان در نپرداختن به پرچم هم این است که نه الان فرصت صحبت به این موارد به زعم ایشان بی اهمیت است و نه این بحث کمکی به اتحاد ایرانیان میرساند . ایشان چنین میاندیشند که میشود تمام ایرانیان را به زیر چنین پرچم خود ساختهای بدون نشان(پرچم ایتالیا وارون شده) متحد کنند و پرچم هم باید در آیندهای ایران آزاد به رای گذاشته شود (گرچه یک نماد ملی و تاریخی با آرمی تجاری را از هم تمیز نمیدهند).
۱۳۹۰ فروردین ۱۵, دوشنبه
از پیام تسلیت "قدیس ساز" ابراهیم نبوی به مهندس موسوی تا افراط و تفریط های ما
تسلیت نامهٔ خاضعانه ابراهیم نبوی به مهندس موسوی را میخواندم که از صبر و استقامت ایشان میگفت که سیاستمردی بی جرم ناکرده در این دیار چنان نبوده است.گرچه جناب نبوی نمیگویند که جدا از سیاست"مرد" انی چون امیر انتظام ها، شیرزنانی چون نسرین ستودهها هم در زندانهای مخوف این رژیم هستند که انسان سر تعظیم در برابرشان فرو میآورد و اینان زندانیان سرشناس سیاسی بودند که بسیاری در سیاه چالههای رژیم بی آنکه کسی خبری از آنان بداند در بند بودند و هستند و اگر عزیزشان از غم آنچه بر آنان رفت دق میکرد و میمرد، کسی خبر دار هم نمیشد (و چه بسیاری بی گناه در دوران حکومت خود مهندس موسوی بی محاکمه به بند شدند و جان باختند).
مدح و ثنای نبوی از آقایش تا آنجا میرسد که فرزندانمان را مفتخر میداند که روزگاری ما، یاران "میر" بودیم. سنّت همیشگی افراط و تفریط ما ایرانیان؛ گروهی موسوی را تروریست میخوانند که باید بر دارش برد و چونان نبویها هم قدسیتی به وی می دهند که هر انتقادی مذموم جلوه میکند.
خمینی هم آنقدر زیرک بود که هنگامی که گفتنش ندا بده که امام غایبی، نهیبشان زد و اشتباهی را نکرد که لااقل در میان پیروانش سفیه جلوه کند;امروز شاید خود مهندس موسوی باید تبر به دست، بت خود را بشکند تا نبینیم که روزی یارانش به مناسبت تولد "میر" مردم را به خیابان بخوانند و در یک پیام تسلیت ساده برای درگذشت پدرش او را تا عرش بالا برند. و مگر ما همان ملت "بت ساز" نبودیم که شاه جوان دمکرات دههٔ ۲۰ را چنان بالا بردیم که به مخالفانش گفت گذرنامه بگیرید و از ایران بروید و یا مگر ولی فقیه امروز را مردم از ابتدا ضحاک زمان خواندنش؟
لینک نوشته در سایت بالاترین
نوشتهای مرتبط از من در این مورد
* کاریکاتور از بزرگمهر حسین پور
۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه
آتش زدن کتاب از مسیحی و سر بریدن انسان از مسلمان
فکر کنید چه اندازه زمان، چقدر هزینه و چه تعداد تلفات نظامیان آمریکا و متحدانش در جنگ با طالبان برده شد و چه غافل بودند که با آتش زدن تعدادی قرآن، میتوانستند طالبان را به دست خودشان هلاک کنند که امروزهم تعدادی ازافغانهای معترض در تظاهرات خشونت آمیز خودشان کشته شدند! شاید کشیش "تری جونز" که قرآن آتش زد امروز به خود حق میدهد که از اسلام بنیادین بهراسد; گرچه عمل کشیش آمریکایی خارج از عقل بود ولی کاش حقی هم به این ینگه نیشینان میدادیم که از قوم آدم خواری که به صرف به آتش کشیدن کتاب دینیشان ، سر از تن جدا میکنند یا بمب به خود بسته و جان ناقابلشان را به کشتن شهروندان بیگناه به هدر میدهند, بهراسند.
پینوشت- پس از نوشتن این مطلب، وبلاگی را خواندم که نویسنده آن آتش زدن قرآن و سر بریدن انسانهای بیگناه را دو روی یک سکه دیدند و فرمودند که درک میکنند حال و روز تندروهای مسلمان را.متاسف شدم که هم وطنی سر بریدن انسانها را با سوزاندن کتابی ساخته شده از کاغذ و مرکّب (هرچند عملی نابخردانه است)، همردیف می داند.
فیلم و خبر مرتبط از سایت بی بی سی
عکس از رادیوفردا
پینوشت- پس از نوشتن این مطلب، وبلاگی را خواندم که نویسنده آن آتش زدن قرآن و سر بریدن انسانهای بیگناه را دو روی یک سکه دیدند و فرمودند که درک میکنند حال و روز تندروهای مسلمان را.متاسف شدم که هم وطنی سر بریدن انسانها را با سوزاندن کتابی ساخته شده از کاغذ و مرکّب (هرچند عملی نابخردانه است)، همردیف می داند.
فیلم و خبر مرتبط از سایت بی بی سی
عکس از رادیوفردا
۱۳۹۰ فروردین ۱۲, جمعه
از ادعای سکولاریسم تا قسم حضرت عباس!
بسیار میشنویم که ایرانیان جز با دولتی سکولار روی سعادت نمیبینند و نظام آیندهٔ ایران به طور حتم چنین است. تفسیرهای سیاسی گوناگونی را از اکثر تحلیلگران میشنویم و به هر طرز فکری که به این نکته تاکید دارند و جای امیدواری است که امثال مجتبی واحدی مذهبی به چنین نتیجه گیری رسیدهاند. تا اینجای کار بسیار هم خوب است که تحلیلگران سیاسی امروز و سیاست مداران فردایمان به این اندیشه اند. ابهام از آنجا پیدا میشود که سخن قریب به اکثریت این سیاستمداران خالی از نکتهای مذهبی نیست. به همین تفسیرهای خبر صدای آمریکا نگاه کنید؛ از مجری برنامه و مهمانان کراوات زده تا مفسران مذهبی (نما) و یقه باز که برای توجیه خود گوشهای به تاریخ صدر اسلام و سیرهٔ رسول و امامان شیعه میزنند.
شاید مضحک به نظر برسد که چند دقیقه پس از ادعای سکولاریسم از دکتر سازگارا، وی آیهای دور و دراز از قرآن می خواند, ترجمهٔ آن را اضافه می کند و بینندگان متوجه دانششان از زبان عربی و علوم! اسلامی می شوند; یا مجری برنامه-جمشید چالنگی- از سیره و عمل امام اول شیعیان میگوید و دکتر نوریزاده دشت کربلا را مثال می زند و می گوید "اگر دین ندارید لاقل آزاده باشید". فکر کنید در یک تحلیل جدی سیاسی، از داستان عطوفت رسول بگویند که به عیادت آن یهودی رفت که زباله بر سرشان میریخت! و یا جریان شمشیر کشیدن آن اعرابی بر خلیفه عمر را باز گو کنند. جدا از این بحث که چه اندازه این روایات و داستانها صحیح است و یا اغراق آمیز، بازگویی آنها در سیاست امروز ما جای پرسش دارد و این شاید همان قدر مضحک به نظر آید که تصور کنید پرزیدنت باراک اوباما در نطق رسمی خود در مورد بیمه, خدمات اجتماعی و یا سیاستهای کلی آمریکا، روایتی از انجیل بخواند و ترجمه کند!! میاندیشم که دین و اعتقادات مذهبی آنقدر در ما ایرانیان رسوخ کرده که به آسانی نمیتوان امید به برپایی نظامی سکولار بست. جای افسوس!
شاید مضحک به نظر برسد که چند دقیقه پس از ادعای سکولاریسم از دکتر سازگارا، وی آیهای دور و دراز از قرآن می خواند, ترجمهٔ آن را اضافه می کند و بینندگان متوجه دانششان از زبان عربی و علوم! اسلامی می شوند; یا مجری برنامه-جمشید چالنگی- از سیره و عمل امام اول شیعیان میگوید و دکتر نوریزاده دشت کربلا را مثال می زند و می گوید "اگر دین ندارید لاقل آزاده باشید". فکر کنید در یک تحلیل جدی سیاسی، از داستان عطوفت رسول بگویند که به عیادت آن یهودی رفت که زباله بر سرشان میریخت! و یا جریان شمشیر کشیدن آن اعرابی بر خلیفه عمر را باز گو کنند. جدا از این بحث که چه اندازه این روایات و داستانها صحیح است و یا اغراق آمیز، بازگویی آنها در سیاست امروز ما جای پرسش دارد و این شاید همان قدر مضحک به نظر آید که تصور کنید پرزیدنت باراک اوباما در نطق رسمی خود در مورد بیمه, خدمات اجتماعی و یا سیاستهای کلی آمریکا، روایتی از انجیل بخواند و ترجمه کند!! میاندیشم که دین و اعتقادات مذهبی آنقدر در ما ایرانیان رسوخ کرده که به آسانی نمیتوان امید به برپایی نظامی سکولار بست. جای افسوس!
اشتراک در:
پستها (Atom)