هرچند نبینی تو ولی ملت ایران ..شیریست که بر پرچم خورشید نشان است

۱۳۹۱ آبان ۷, یکشنبه

منشورهای رنگ و وارنگ و بی برنامگی اپوزیسیون "شعاری"


بیانیه ها ومانیفست های گوناگونی است که این روزها از گروه ها و شخصیت های اپوزیسیون خارج نشین صادر می شود. وجهه تسمیه همگی البته واژگانی مشترک برگرفته از اعلامیه حقوق بشر، شورای بین المجالس، منشور آزادی نلسون ماندلا و...  و گواهی است بر حقوق بشر، سکولاریسم، آزادی زندانیان سیاسی، آشتی ملی و لغو اعدام، حفظ  تمامیت ارضی, نفی استبداد،  نفی جنگ و ...؛ هدف نهایی همگی هم البته رسیدن به دموکراسی و آزادی در ایران بیان می شود.

منشور شورای ملی (+)، منشور ۹۱ (+)، اتحاد جمهوری خواهان (+) ، منشور جبهه ملی (+)، سکولارهای سبز، حزب مشروطه و انواع مشابه آن  مضمونی واحد  و تنها  جمله بندی متفاوت از  واژگانی مشخص دارند. هیچ کدام البته راهکار و برنامه ای نمی دهند که تنها با بیان آرمان ها و ایده آل خود،  مرز بین خود و رژیم را مشخص می کنند و شاید هم بهانه ای است که خود را از دیگر گروه ها و اشخاص مبری کنند. اختلافات و نظرتنگی های اپوزیسیون که سبب می شود هر گروه ده نفری هم به فکر دادن منشور و قطعنامه ای باشد و با تغییر واژگانی ثابت، بدیهیاتی را بگوید که جامعه ایران انتظار شنیدن فراتر از آن را دارد. 

مخلص  کلام اینکه رفتار های شعاری، لجبازی های بچگانه، عدم شناخت از شرایط روز ایران و دوری از مصائب مردم، فرصت طلبی و خود-چلپی انگاری، بلای جان اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور شده است و معدود کوشش های پراکنده و درست انجام شده را هم  بی صدا و اثر می سازد!

۱۳۹۱ مهر ۸, شنبه

انزوای هنری امین حیایی و حجتی که بر او تمام شده بود!

همان‌ها که به دیدنشان ذوق می‌‌کنیم و از آنها امضا می‌‌گیریم و با آنها عکس یادگاری می‌‌اندازیم، هنرمندان مشهوری که دوستشان داریم و کارهایشان را دنبال می‌‌کنیم و مثل همه جهان الگوی مردم می‌‌شوند و سلطان قلبها.

همتایان غیر ایرانی‌ هنرمندان ما زندگی‌ خود را وقف انسانیت می‌‌کنند و کودکان بی‌ سرپرست را به فرزندی می‌‌گیرند و بنیاد‌های خیریه راه می‌‌اندازند و خطر سفر به ناامن‌ترین کشور‌ها را به جان می‌‌خرند تا سفیر صلح و دوستی‌ باشند; در کشور ما ولی‌ انگار همه‌چیز وارونه است و هنرمندان ما هم به اوضاع مملکت ما می‌‌آیند؛ محبوبترین هنرپیشه‌های ایرانی‌ در گرماگرم جنبش سبز به بازی‌ در فیلم‌هایی‌ ضد مردم می‌‌روند و خون به ناحق ریخته هم میهنانشان را به سخره می‌‌گیرند.

امین حیایی در گفتگویی رادیویی می گوید که برای بازی در فیلم قلاده های طلا، ۲۷۰ ملیون تومان دستمزد گرفته است که در مقایسه با دستمزد بازیگران در فیلمهای دیگر بسیار غیر معمول و زیاد است. جالب است که خود امین حیایی اعتراف می کند که پس از بازی در آن فیلم کذایی منزوی شده است و پیشنهاد بازی در فیلم های جدید به او داده نمی شود! (منبع +)

امیدوارم اینبار فراموشکاری همیشگی ایرانیان به نفع کسی چون حیایی تمام نشود و مردم انتخاب او را فراموش نکنند. مردم ایران دلرحم اند و پیشتر چون امثال حامد کمیلی یا رضا رویگری و اکبر عبدی هم سربسته و با ابهام  پوزشی خواستند، بخشیده شدند. باید اینبار حجت بر کسانی چون حیایی ها تمام شده تلقی شود تا به اندیشه بخشایش ملت، با فراغ بال از تنبیه نشدنشان به کار خود ادامه ندهند.

۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

رامین مهمانپرست و تروریستی خواندن ترور مستشاران آمریکایی برای نخستین بار


فکر می کنم برای نخستین بار است که یک مقام عالی رتبه جمهوری اسلامی، ترور مستشاران آمریکایی در پیش از انقلاب را عملی تروریستی می خواند. رامین مهمانپرست -سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی- در جریان تهاجم اعضای مجاهدین خلق در نیویورک (از اینجا بخوانید)  و همزمان با خبر اعلام رسمی خارج شدن سازمان مجاهدین از فهرست تروریستی دولت آمریکا، می گوید:  

این گروه به دلیل جنایت و ترور در قبال ملت ایران، عراق و ملت‌های آزاده  در حال اخراج از عراق هستند و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هم برای ترور مستشاران آمریکایی اقدام کرده بودند.

امروز البته سازمان مجاهدین از پذیرش گناه ترور مستشاران آمریکایی سر باز می زند و آنها را کار مارکسیست هایی می داند که خط رهبری سازمان را در دست داشته بودند (!) که این هم متناقض تمام شواهد و اسناد و خود معقوله دیگری است.

به صفحه فیسبوک خورشیدنشان بپیوندید!

۱۳۹۱ مهر ۵, چهارشنبه

حمله به رامین مهمان پرست در نیویورک، توجیه پذیر یا مذموم؟!


همان شکل که  سرکوب معترضان خیابانی در  تظاهرات سکوت  پس از انتخابات ۸۸ تاثربرانگیز و توجیه ناپذیر بود، رفتار گروهی از ایرانیان در حمله فیزیکی و توهین های زشت جنسی به سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی در نیویورک هم غیر قابل توجیه است. نشان دادن چهره خشن و وحشی از ایرانیان در ممالک دیگر به هر دلیلی حتی برخورد با کسی مثل رامین مهمان پرست به نظر من مذموم است.

در جایی مثل آمریکا که به راحتی می شد با گردهمایی و تظاهراتی مسالمت آمیز به آمدن نمایندگان جمهوری اسلامی اعتراض کرد (که کردند)، یورش بردن و حمله به یکی از اعضای کاروان پر تعداد همراه احمدی نژاد در جلو چشمان رسانه های آمریکایی، تنها می توانست سبب محق و مظلوم جلوه داده  شدن هیات ایرانی کند. 

ایرانیان مقیم خارج از کشورباید هوشیار و آگاه از چنین رفتارهای افراطی گرایانه برخی گروه های سیاسی اپوزیسیون باشند که خود نافی روح مبارزات بدون خشونت مردم ایران و آشتی ملی فراگیر در فردای ایران آزاد اند.

به صفحه فیسبوک خورشیدنشان بپیوندید!

۱۳۹۱ شهریور ۲۰, دوشنبه

ناطق نوری، کاندیدای منتخب و اصلح بی بی سی فارسی در انتخابات آینده!


بار سوم در دو ماه گذشته است که بی بی سی فارسی چنین به ستایش ناطق نوری می نشیند (از اینجا بخوانید). صفحات بی بی سی فارسی امروز به عکس های بی عمامه ناطق نوری زیبنده شده است که کفش هایی شیک به پا و عینک گرانقیمتی بر صورت دارد و قیافه ای عالمانه گرفته است.  بی بی سی فارسی می گویند ناطق نوری مخالف خرافه گرایی است چرا که ایشان در مورد امام جمعه ای که رهبر ایران را در هنگام تولد "علی گویان" تصویر کرده بود، موضعی انتقادی دارد. بی بی سی فارسی اضافه می کند که  ناطق،  سیاستمداری صریح و با روحیه ای پهلوانی و از وزرشکاران ورزش باستانی ایران است!

جزییات پیشرفت سیاسی ناطق نوری البته در بی بی سی فارسی گفته نمی شود که چطور آخوندی روضه خوان که خود سمبل خرافه است و با هوچیگری در سخنرانی بهشت زهرای ۱۲ بهمن ۵۷ وارد بازی سیاست شد، با زد و بند و بی هیچ تخصص و سوادی در جایگاه ریاست مجلس ایران قرار گرفت بود! از سوءاستفاده ها و املاک و زمینهای به یغما برده و آقا زاده های دزد و بی پرنسیپ ناطق نوری  هم البته در بی بی سی فارسی سخنی نمی رود و به گفتن این که "اتهاماتی" از طرف احمدی نژاد به او زده شده است اکتفا می کنند!

انگار بازی انتخاب بین بد و بدتر، در انتخابات آینده نیز ادامه پیدا خواهد کرد و باید دید که چه خواب دیگری برای مردم ایران دیده اند!

۱۳۹۱ مرداد ۲۲, یکشنبه

زلزله آذربایجان و اجلاس عدم تعهد



جمهوری اسلامی، کمک های صلیب سرخ جهانی برای زلزله زدگان آذربایجانی را رد می کند (منبع +)...  آیا این سرباززنی از دریافت کمک های انسان دوستانه به دلیل سرپوش گذاشتن بر بحران های درون کشور و مقتدر نشان دادن حکومت برای برگزاری اجلاس عدم تعهد است؟!

تا  امروز بیش از ۲۵۰ هموطنم زیر آور مانده اند و هزاران خانواده، بی سرپناه و آواره و عزاداراند. زلزله ۶.۲ ریشتری که باید تنها  خسارات محدودی به جای می گذاشت، کشتار کرد و صد ها قربانی گرفت. 

دور از وطن، سرنوشت ما دیدن و شنیدن از مصیبت های مداوم بر خانه پدری است و تنها نظاره کردن!

کاش چاره دیگری می بود...

۱۳۹۱ مرداد ۴, چهارشنبه

سالگرد درگذشت رضا شاه بزرگ، پدر ایران نوین


زاده سرزمین سبز و خرم "سواد کوه" از خطه دلیران طبرستان و مازندران، آخرین منطقه ای که به اعراب تسلیم شد و اولین بود که از یوغ خلفای عباسی خلاص گشت؛ مردمانی که هزاران سال با عزت و افتخار گذران زندگی کردند و شجاعت و فداکاری هاشان در برابر دشمن خارجی زبانزد بود که فردوسی لب به تحسین پهلوانانش می گشود. ۱۳۵ سال پیش و در شهر زیبای آلاشت در ارتفاعات سواد کوه در بلندای دامنه فیروزکوه بود که کودکی به نام رضا زاده شد تا منشا تحولاتی شگرف برای ایران در نیم قرن پس از آن شود.

به  یک سال نبود که یتیم شد و تحت قیمومیت مادرش -نوش آفرین- در تهران پرورش یافت و تنها ۱۴ سالی داشت که وارد فوج قزاق گشت. با اراده بود و مراتب پیشرفت نظامی را به همت خود پیمود و برای آن حاضر به مماشات و باج دادن به دولتیان و افسران ارشد خود نبود، چه حتی در مقابل افسران درجه دار روسی هم کمر خم نمی کرد و چون سرهنگی قزاق به او تند خویی می کند، رضای جوان پاگون های آن افسر ارشد روس را کند و به زمین انداخت. خشونت و تندخویی ذاتی داشت ولی هنگامی که به درجه سردارسپاهی رسید، علیشاه نامی که در زمان قزاقی با او نزاع و درگیری داشت را بی کینه درجه داد تا به درجه سرلشگری رسد. 

دوران  سیاه قاجار به پایان می رسد و رضا خان به پادشاهی ایران سوگند یاد می کند. سلطنت رضا شاه مقدمه ای می شود برای رنسانس اجتماعی و صنعتی و اصلاحات ریشه ای در ایران. شرح خدمات پادشاه ایران طولانی است؛ اوضاع  کشوری را که در آستانه از هم پاشیدگی و تجزیه بود سر و سامانی داد و امنیت شهروندان را تامین کرد، دادگستری نوینی بنا نهاد و قضاوت و اوقاف را از سیطره روحانیون خارج کرد، ارتش نوین ایران را بوجود آورد و ایرانیان را صاحب شناسنامه و اسم و رسم ساخت و ... 

 رضا شاه است که به زور سرنیزه چادر از سر زن  ایرانی پایین کشید گرچه آن را باید در ظرف زمانی خود سنجید. او آرمانی داشت که رهایی یک جامعه از شرّ خرافات و موهومات بود و دست یابی زنان به حق انسانی‌ خویش و موفق هم بود که نیم قرنی پس از او، بیش از نیمی از دانش آموختگان دانشگاه‌ها را بانوان شامل می‌‌شوند و در همین دوران جمهوری اسلامی به بالاترین مدارج علمی‌ و شغلی‌ رسیدند.  در زمان پس از دوران سیاه قجری که زن نه آزادی داشت و نه دخالتی در "اجتماع" و "بیرون از خانه" که حتی حق انسانی‌ هم  برایش قایل نبودند و حکم وسیله را در آشپز خانه و بستر داشت، رضا شاه سخت‌ترین کار عمرش را کرد که به ایرانیان نگویند "وحشی" و "عقب افتاده" و نیمی از ایرانیان که اسیر در خانه بودند وارد اجتماع شوند و به دانشگاه بروند و تحصیل کنند.

ارتش ایران مقهور قدرت نظامی برتر دو ابرقدرت زمان می شود و شورای عالی دفاع کشور، صلاح را در مصالحه  و مذاکرات سیاسی می بیند؛ ایران اشغال می شود و پادشاه شکست خورده ایران ناچار از تبعیدی همیشگی. پادشاه، تا آخرین لحظات عمر پیگیر مسایل کشورش بود و امید به شنیدن اخبار خوشی از وطن داشت. ۴ مرداد ۱۳۲۳، رضا شاه بر اثر بیماری قلبی ناشی از رنجی که از دوری از وطن داشت درژوهانسبورگ بدرود حیات می کند. پیکرش مومیایی شده و به مصر برده می شود تا در مسجد رافعی قاهره به ودیعه گذاشته شود.

جالب این است که بریتانیا از پیکر بیجان پادشاه ایران هم وحشت داشت و بردنش به ایران را بر نمی تابید. هفت سال پس از آن بود که پیکر رضا شاه در لباس نظامی خود -که حتی محروم از بردنش به تبعید گاه بود- به وطن باز گردانده می شود تا  ۲۸ سالی بعد که متجاوزانی دیگر، تاب بودنش در وطن را نیاورند.

۱۳۹۱ مرداد ۱, یکشنبه

از پاکسازی قومی در میانمار تا ظلم و تبعیض به افغان های مقیم ایران


پاکسازی "قومی و مذهبی" مسلمانان برمه به وضعیتی بحرانی رسیده است. زندگی رقت بار بیش از دو ملیون آواره مسلمان که اقلیت ۱۰-۵ درصدی برمه را تشکیل می دهند ظرف دو ماه گذشته به یک فاجعه انسانی رسیده است؛ بیش از ۵۰ کشته و ۹۰ هزار بی خانمان. آغاز بحران به تجاوز جنسی چند مسلمان به زنی بودایی در ۲ ماه پیش برمی گردد که خشم بوداییان و ماموران دولتی  را برانگیخت و در جنایتی هولناک به قتل، تجاوز، بازداشت و آزار و اذیت مسلمانان و آتش زدن و غارت خانه و مساجد آنها ختم شد. آوارگانی که در کشور خودشان به چشم میهمانان ناخوانده وغیر قانونی به آنها نگاه می کنند و حکومت نژادپرست برمه از آنها می خواهد که کشوری را ترک کنند که از  ۱۳ قرن پیش اجدادشان در آن منطقه زندگی می کردند. (لینک

در این میان، بجز "اظهار نگرانی" سازمان های حقوق بشر بین المللی نسبت به وضعیت رقت بار اقلیت مسلمان برمه، واکنشی جدی از کشور های مدعی حقوق بشر جهان انجام نشده است و به تازگی هم که باراک اوباما با کاهش تحریم های آن کشور قول فعالیت بیشتر شرکت های آمریکایی و سرمایه گذاری گسترده در آن کشور را داده است. (لینک)

از سوی دیگر، جمهوری اسلامی هم که ذی نفع در جریانات برمه نیست و محزوریت هایی چون قضایای "مسلمانان" چچن، سوریه و یا سودان را هم ندارد (!) به شکل رسمی از سازمان ملل می خواهد که مانع از خشونت های بیشتر علیه مسلمانان برمه بشود. (لینک) جالب است که در موردی مشابه و تجاوز گروهی چند افغان به دختری ایرانی در یزد، با یاری و نظارت دستگاه های امنیتی رژیم، خانه و کاشانه افغان ها آتش زده و تخریب می شود، به شکلی غیر انسانی از کشور اخراج می شوند و محدودیت های نژاد پرستانه علیه آنان در سراسر کشور فزونی می گیرد. جالب که جامعه جهانی نسبت به این جنایت فاحش در ایران هم سکوت کرده است. (لینک،لینک)

پی نوشت- تین سین، رئیس‌جمهور برمه، چند روز پیش گفته بود که "راه‌حل" برای قوم اقلیت (مسلمانان) اخراج شدن از کشور یا فرستاده شدن به اردوگاه‌هاست. (لینک)

۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

مجتبی واحدی در برابر دو گروه: اصلاح طلبان حکومتی و اپوزسیون افراطی!


 مجتبی واحدی راه خود را از کروبی جدا کرد چرا که به گفته اش، برای عزیزترین کسان هم دست از عقایدش بر نمی دارد. (+) می گوید که بدنبال حکومتی غیر دینی می رود که در تقابل با آرا و اندیشهای شیخ کروبی (که وارد نشدن دین در سیاست را غلط می دانست (+)) است. واحدی  شجاعت آن را داشت که خود را نقد کند و بگوید "تلفیق دین و حکومت" که پیشتر به آن معتقد بود اشتباه است و ۳۰ سال  باورمندی به انیشه ای سبب نمی شود که با " تعمق در حوادث سالهای گذشته" به نادرستی آن اقرار نکند. 

مجتبی واحدی آخرین پیوند خود با اصلاح طلبان حکومتی را هم گسست و حساب خود را از باورمندان به "دوران طلایی" و "اجرای بدون تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی" و "انتخابات در چارچوب نظام" جدا کرد. پیش تر البته همانان واحدی را به دروغ از مشاورت شیخ کروبی برکنار شده خبر دادند (+) چرا که از اصلاح ناپذیری رژیم گفته بود و چنان سخنی به مزاق عالیجنابان خوش نیامد که خود را زعیم جنبش سبز می دانند. (+

عالیجنابان سبز از "چرخش نخبگان" می‌‌گویند که دلرحمی هیأت حاکمه و پذیرش خواست ملت را میسر کند و (با تاکید بر حرکت از درون نظام) انتخابات آزاد برگزار و قانون اساسی‌ اصلاح شود و همه مردم بتواند بدون تبعیض مشارکت کنند! گرچه فراموش کرده اند که رژیم حتی در انتخابات مجلس هم حاضر به پذیرش نمایندگان اصلاح طلب خط امامی نشد و رای‌های حوزه انتخاباتی دماوند و "جمهوری اسلامی" خاتمی را هم باطل کرد. 

گروه دوم ولی بخشی از اپوزیسیون قدیمی رژیم است  که به چنان افراطی رسیده اند که حتی مجتبی واحدی را هم تحمل نمی کنند؛ برای آنان مهم نیست که واحدی بگوید که "اصلاح طلب" نیست (+) و از "انحلال" رژیم بگوید که چون ۳ سال است که جلای وطن کرده و از درون دستگاه حکومتی آمده، پس به زعم آنان مامور رژیم است و نباید جزو اپوزیسیون قرار بگیرد! از نظر اینان امثال واحدی و گنجی ماموران رژیم هستند که با نقشه و برنامه ریزی به اپوزیسیون خارج از کشور قالب شده اند. جالب است که مجتبی واحدی که در زمان انقلاب ۱۴ ساله بوده را هم شریک جنایت دوران طلایی (!) خمینی می دانند و خواستار محاکمه او می شوند (از ویدئو سخنرانی مجتبی واحدی در تورونتو کانادا).

می گویند که باید به این افراطی گری ها حق داد که پس از سه دهه ظلم و ستم جمهوری اسلامی، به همه بدبین شده اند ولی این برای من قابل توجیه نیست. این افراطی گری ها مرا به وحشت می اندازد که در فردای آزادی ایران، دادگاه هایی انقلابی به سبک سال ۵۷ تشکیل شود. صحبت از"آشتی ملی" و "اتحاد" به معنی واقعی کلمه برای بسیاری غیر قابل پذیرش است و چنان خط قرمزی به دور خود کشیده اند که "اکبر گنجی مخالف جمهوری اسلامی و زندانی سیاسی ۶ ساله رژیم" و "مجتبی واحدی" را هم از خود می رانند؛ دروغ می بندند، افترا می زنند و توهین می کنند؛ امثال این دو تن را متهم می کنند به ماموریت داشتن برای برهم زدن اتحاد اپوزیسیون و منحرف کردن جنبش آزادی خواهی مردم ایران ولی در واقع خود خواسته و یا ناخواسته آب به آسیاب جمهوری اسلامی می ریزند و مانعی در راه اتحاد ملی می شوند. 

مجتبی واحدی می نویسد:
این جدایی به من فرصت خواهد داد تا با فراغ بال بیشتر به افشای کسانی بپردازم که به دروغ ، نام « همراه ملت » را بر خود نهاده اند و هم اکنون در حال صاف کردن راه برای ادامه فریب کاری حکومت در قالب انتخابات سال آینده هستند . 
 درود  میفرستم بر مجتبی واحدی و شجاعتی که از خود نشان داد را تحسین می کنم.

آقای واحدی!

می‌ بینم که منصف قضاوت می‌‌کنید و به نقد خود و نظامی که زمانی‌ پشتیبانش بودید می‌‌نشینید. این اتمام حجت بر همان‌ها است که هنوز از اصلاحِ رژیم و قانون اساسی جمهوری اسلامی می‌‌گویند.

آقای واحدی! صمیمانه بگویم، "به نام خدا بگویید" و صورت خود را با ماشین اصلاح کنید و کراوات نبندید! اینها دیگر برای من مهم نیست که به صداقت و شهامت امثال شما درود می‌‌فرستم.

امروز صحبت ما ایران است و رسیدن به یک جامعه مردم سالار...

داریوش

۱۳۹۱ تیر ۲۴, شنبه

سرنوشت قرارداد های ترکمانچای جمهوری اسلامی با سوریه!


زنگ پایان رژیم بعث بشار اسد با حمایت قاطع کشورهای غربی از شورای ملی سوریه و خروج بیش از پیش دولتمردان و ارتشیان بلند مرتبه از دستگاه حکومتی در ادامه کشتارهای مداوم مردم بیگناه آن کشور به صدا درآمده است. شکی در تغیر رژیم سوریه نیست و مساله، تنها زمان آن و نگرانی از کشتارهای بیش شهروندان آن کشور است. 

از سوی دیگر، آنچه که شاید حتی برای ما ایرانیان مهم جلو نمی کند، تکلیف میلیاردها دلار کمک‌های بلاعوض و سرمایه گذاری جمهوری اسلامی در سوریه است. این نگرانی وجود دارد که پس از آزادی این کشور، دولتمردان جدید از زیر بار پرداخت معوقات خود به ایران سرباز زنند و آن را به حساب شریک بودن جمهوری اسلامی با بعثیان سوری بگذارند؛ همانطوری که برهان غلیون -رییس پیشین شورای ملی معترضان سوریه- ‌ گفته بود که چنانچه این شورا بتواند در سوریه به قدرت برسد، روابط نظامی دمشق با ایران را قطع خواهد کرد. (+)

آتش زدن پرچم های جمهوری اسلامی (و البته نه ایران!) بدست مردم سوریه این نگرانی را هم ایجاد می کند که در بودن حس تنفر از دولتمردان جمهوری اسلامی، منافع ملی ایرانیان  در فردای تغیر رژیم سوری آسیب ببیند. 

پی نوشت- وبلاگ "سر به مهر" به قرارداد ترکمانچای رژیم جمهوری اسلامی با سوریه در سال ۱۳۷۸ اشاره می کند که بدهی های میلیاری سوریه به اقساط ده ساله تقسیم شده است و پرداخت آن هم با واحد پول سوری (لیره) و بدون کارمزد انجام شود. این تمام قرارداد نبود که ایران تعهد کرد که از اعتبار اقساط طلب هایش، در خرید زمین و ساختمان سفارت، محل اسکان سفیر، ساخت بیمارستان، مدرسه و مرمت و نگهداری اماکن مذهبی در سوریه صرف کند. این حاتم بخشی یعنی اینکه حساب تسویه بجای ایران (کشور طلبکار) در نزد بانک مرکزی سوریه (کشور بدهکار) ایجاد شده بود. (+) این حساب ها سوا از میلیاردها دلار کمک بلاعوض دولت ایران به سوریه با  فروش نفت ارزان قیمت و رایگان و ارسال تجهیزات نظامی بوده است. 

*کاریکاتور از مانا نیستانی