چرا از فرزاد کمانگر نمی گفتید؟ چرا برای خشک شدن دریاچه ارومیه ایمیل نزدید؟ یعقوب مهرنهاد را می شناسیم تا نه؟ پرسش هایی است که نویسنده مقاله "جدی جدی دارن عوضش می کنن/ خلیج فارس، موضوع داغ ایرانیان" مطرح می کند و به اینجا می رسد که در جایی که اکثر مردم نان شب ندارند و "نسرین ستوده" ها به زندان اند و آشفته بازاری است از تحریم و خطر جنگ، اعتراض ایرانیان به تغیر نام خلیج فارس بی مورد است!
فرض های ایشان در بی تفاوت دانستن عامه مردم ایران در پیشامدهایی که ذکرشان رفت در وهله نخست بی پایه است. مثالش همان دریاچه ارومیه بود که دیدیم چه خوب و کافی اعتراض شد و جدا از تظاهرات آذربایجان، صفحات اینترنتی هم پرگشته بود از اخبارآن. از سوی دیگر، با نویسنده مقاله هم نظرم که شور و هیجان ایرانیان به آسانی فروکش می کند و شاید هم بشود گفت که فراموشکارند. اسپم کردن در صفحات اینترنتی و فحاشی و توهین را من هم نکوهش می کنم وامضا کردن و فرستادن صفحات "پتیشن" گوناگون (که اکثرن هم جعلی اند) برای نام خلیج فارس را کاری بیهوده می دانم؛ جرقه های ملی گرایانه ای که پس از مدتی فروکش می کند و ما می مانیم و جمهوری اسلامی.
می گویند که باید خیالمان از بابت نام خلیج فارس راحت باشد چرا که در سند سازمان ملل به آن اشاره شده است. وه که چه ساده انگاری! و مگر جزایر سه گانه مان هم در تمام نقشه های تاریخی به رنگ ایران نیستند؟ با این حال و با وجود حق غیر قابل تردید ایران، قدرت های بزرگ غیر منطقه ای را می بینیم که جانب امارات متحده عربی را گرفتند و از ایران می خواهند که پرونده جزایرش را به سازمان مللی ببرد که یکبار از دستور کار آن خارج شده بود! جای دیگر هم می خوانیم که انگلستان، سندیت یکی از نقشه های قدیمی بریتانیا که جزایر سه گانه را جزو خاک ایران نمایش می داد را رد کرده است.
دل آسوده بودن از اینکه مدارک تصدیق کننده حقانیت ایران کامل و وافی است و در شرایط امروز دست بالا را در مقابل امارات خواهیم داشت هم
خوش خیالی است. اجماع جهانی بر ضد نه تنها جمهوری اسلامی که ایرانیت شکل گرفته است و در جنگی احتمالی، جهان جانب امارات را خواهد گرفت. بیش از چهار دهه است که برای عربی کردن نام خلیج فارس تلاش می کنند و تغیر نام آن در نشریه نشنال جئوگرافیک، وبسایت گوگل، موزه لوور، فیسبوک نیروی دریایی امریکا و بسیار موارد دیگر و تبلیغات و هزینه های گسترده اعراب باید زنگ خطری جدی برایمان باشد.
اصلاح نام خلیج فارس در نشریه نشنال جیوگرافیک جرقه خوبی بود که نشان داد رفتار های معقولانه و بدور از تعصب و پیگیر ایرانیان می تواند اثربخش باشد. جامعه گسترده ایرانیان خارج از کشور نباید بی عمل بمانند و به این بهانه که در ایران زندانی سیاست است، تغییر نام خلیج فارس را بی اهمیت بدانند و یا به تفریط بیفتند و بگویند که خلیج فارس را "خلیج دوستی بین ایران وعراب" (نقل به مضمون از مقاله ذکر شده) بگوییم!
و مگر چه ایراد است که همزمان هم مدافع حقوق زندانیان سیاسی بود و هم از دریاچه ارومیه گفت و ازدریای مازندران و البته نام خلیج فارس و جزایرسه گانه تا ابد ایرانی؟! این ناسیونالیسم کور نیست ولی خوش خیالی است که فکر کنیم با تغیر نام خلیج فارس، زیاده خواهی کشور های همسایه تمام می شود و البته بجای اینکه به دنبال منافع خود باشند به فکر ایرانیان در می آیند. اگر این طور است که می توانیم با خیال راحت خود ما هم با کشورهای عرب همسایه هم راه شویم و با آنان از ابوعلی سینا و رازی و خیام تا بادگیر های یزد را عربی بخوانیم تا صلح و دوستی بیشتری بین ما برقرار شود!
ولی چاره کار نیست؟ وظیفه ایرانیان خارج از کشورچیست؟ دست روی دست بگذاریم و بیش از بیش توهین به خود را ببینیم؟ یا می توان دست به کار شد و نوشت و گفت و جامعه جهانی را از این حق کشی آگاه کرد که حساب مردم ایران از جمهوری اسلامی جدا است و نباید حقوق ملت ایران فدا شود. مردم فریبی احمدی نژاد و غوغایی که از روی قصد درباره جزایر سه گانه به راه انداختند و بی تدبیری جمهوری اسلامی و اشتباهات پی در پی اش در سیاست خارجی هم از آفتاب روشن تر است و تردیدی در آن نیست. این که به دام تبلیغات جمهوری اسلامی نیفتیم هم موردی حیاتی است و ولی باز هم این وظیفه را عهده ما ایرانیان -خارج نشینان- بر نمی دارد که در موازات مبارزات دیگر و جدال خود با جمهوری اسلامی، مسایلی چون تغیر نام خلیج فارس را هم از یاد نبریم که تمام اینها حیاتی و مهم اند و باید در جای خود بررسی شوند.
این نوشته در پاسخ مقاله خانم فرح طاهری (از اینجا بخوانید) آمده است که خواسته بودند "متمدنانه" به ایشان پاسخی داده شود!
*کاریکاتور از رادیوزمانه