هرچند نبینی تو ولی ملت ایران ..شیریست که بر پرچم خورشید نشان است

۱۳۹۰ بهمن ۷, جمعه

اظهار نظر خانم عبادی بیشتر سیاسی است تا حقوقی!



خانم شیرین عبادی - برنده جایزه صلح نوبل- در مصاحبه با دویچه وله اقدام رضا پهلوی در شکایت حقوق بشری به سازمان ملل را بیشتر سیاسی می‌‌داند تا حقوقی و ایرادات خود به آن را بیان می‌‌کند.  

خانم عبادی می‌‌گوید که:

شکایت از جمهوری اسلامی در دادگاه لاهه امکان‌پذیر نیست. به گفته‌ وی، دولت ایران اساسنامه مربوط به این دادگاه را امضا نکرده و بنابراین امکان کشاندن پرونده این دولت به دادگاه لاهه وجود ندارد.
 ایشان تاکید می‌‌کنند که:

شهروندان عادی حق ندارند چنین درخواستی را مطرح کنند. بلکه کشورهای عضو شورا می‏توانند چنین درخواستی را طرح کنند که در خصوص ایران، هیچ کشوری که عضو شورای امنیت باشد، تا به حال چنین درخواستی از شورای امنیت نکرده است.

چکیده مفید کتاب "نسیم دگرگونی" از رضا پهلوی- فصل ۷ (قیام بدور از خشونت و نافرمانی مدنی)


خلاصه فصل‌های نخست تا ششم کتاب "نسیم دگرگونی" به قلم رضا پهلوی در همین وبلاگ منتشر شدند (سایر فصل‌های این کتاب را از اینجا بخوانید). این بخش مربوط به فصل ششم ازهمان کتاب است. رضا پهلوی با زبانی ساده و چکیده وار در مورد شکل آینده نظام حکومتی و پادشاهی مشروطه توضیح می‌‌دهد و آرای خود در مورد روابط با همسایگان ایران را تشریح می‌‌کند.

 شکایت (شاهزاده) رضا پهلوی و چندی از حقوق دانان ایرانی‌ به سازمان ملل از اخبار پر بحث و نظر این روزها است. در این میان آرمان و اندیشه‌های رضا پهلوی برای بسیاری هنوز گنگ و مبهم می‌‌نماید و لازم است که شفاف سازی شود. کتاب "آینده مردم سالاری در ایران (نسیم دگرگونی)" به قلم ایشان و یک دهه پیش به چاپ رسیده است. امکان خرید و خواندن این کتاب برای همگان مقدور نیست و این سبب شد که خلاصه‌ای کافی‌ از آن را تهیه کنم. لازم به ذکر است که شیوه پرسش و پاسخ در این چکیده برای سهولت ارتباط ایجاد شده است و در متن اصلی‌ کتاب اینگونه نیست. همانگونه که برخی‌ از جمله بندی‌ها و ترکیب کلمات هم برای سهولت خلاصه سازی تغییر کرده اند.

 فصل ۷- قیام بدور از خشونت و نافرمانی مدنی (لازم به تذکر دوباره است که این کتاب حدود یک دهه پیش به چاپ رسیده است)

 اصول مبارزات بدور از خشونت در ایران چیست؟ بر مبنای جدایی دین از سیاست (سکولاریسم)، ترقی‌ خواهی‌ و جامعه مدنی است.

مثال‌های موفقی از مبارزات بدور از خشونت در جهان بزنید.
  • روش جسورانه ولی‌ بدور از خشونت گاندی در راه مبارزه برای استقلال هندوستان. 
  • مبارزات انقلابیون آمریکایی‌  با انگلیسی‌ها و تنها با تحریم چای و امتناع از پرداخت مالیات در بیش از دو قرن پیش.
  • فعالیت نهضت حقوق مدنی در آمریکا با شیوه‌های گوناگونی چون تحصن، راهپیمایی و با هدف آزادی و رسیدن به حق رای دادن.
  • فعالیت مخالفین جنگ ویتنام در دهه ۱۹۶۰ که به تاکتیک‌هایی‌ چون سوزاندن کارت نظام وظیفه، تظاهرات و نپرداختن مالیات روی آورده بودند.
  • نافرمانی مدنی در میانه دهه ۱۹۷۰ در ده‌ها مرکز تحقیقات سلاح‌های اتمی‌، سیلوهای پرتاب موشک، مراکز انبار سلاح، ادارات دولتی و شرکت‌ها و به منظور مخالفت با مسابقه تسلیحاتی در جهان. 
  • نهضت مخالفت با جداسازی نژادی (ضاد آپارتاید) در دهه ۱۹۸۰ میلادی.
حتی در تاریخ‌های دورتر نیز چنین نهضت‌های وجود داشته اند:
  • در روم باستان، رنجبران و عامه مردم بجای کشتن نمایندگانی که حق آنها را پایمال کرده بودند، تنها شهر را ترک کردند و ولی‌ همان کار ثمر بخش بود.
  • مردم هلند در دهه ۱۵۶۰ با مبارزه‌ای بدور از خشونت به پیکر حاکمان اسپانیایی  رفتند و مجارها هم در دهه ۱۸۵۰، در برابر سیطره اتریشی‌‌ها چنان کردند. شیوه مشابهی را مردم دانمارک و نروژ در جنگ جهانی‌ دوم و علیه نازی‌ها بکار بردند
  • در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، گروه‌های دانشجویی و اتحادیه‌های کارگری ال‌ سالوادور، در دانشگاه‌ها و ادارات دولتی و کارخانه‌ها تحصن کردند.
  •  در ۱۹۲۰، "برلن" به یمن یک مبارزه بدور از خشونت، شاهد شکست یک کودتای دست راستی‌ علیه دولت مشروع آلمان بود. در سال ۱۹۲۳، رویداد مشابهی در "رور" اتفاق افتاد. 
  • در ۱۹۸۶، مردم فیلیپین بدون خشونت و کشتار، "فردیناند مارکوس" را از قدرت برکنار کردند.
  • در بهار ۱۹۸۹، تظاهرات و اعتصاب غذای‌ صدها هزار چینی‌ برای‌ دستیابی به آزادی بیان و اصلاحات دموکراتیک، جهانیان را شگفت زده کرد. میدان "تی‌ یانان من" مملو از دانشجویان چینی‌ بود که شعار "پیروزی از آن ما است" را بر پلاکارد‌های خود نوشته بودند.
و امروز در ایران، دانشجویان و جوانان با بهره گیری از متد‌های گوناگون نافرمانی مدنی، پیشگام یک یورش ملی‌ برای دستیابی به مردمسالاری و حکومت عرفی شده اند. تحصن، راهپیمایی‌های سکوت، اعتراضات خیابانی، شبنامه نویسی، تکثیر خبرنامه‌ها و دعوت از سوی گروه‌ها و رهبران دانشجویی، الهام بخش اعتراض‌ها و اطثبات و حتی شورش قشر‌های ناراضی جامعه چون پدران و مادران،  کارگران و کشاورزان  و کارکنان صنایع نفت و گاز شده است. (لازم به تذکر دوباره است که این کتاب در بیش از ۱۰ سال پیش به چاپ رسیده بود!)


این شکل مبارزه نشان از بی‌ ارادگی و نا امیدی نیست؟ این مبارزه فعال پر توان است چون نیروی خود را از تمامی‌ مردم می‌‌گیرد، در نهیات نتیجه‌ای فراگیر و  همیشگی‌ بر جای می‌‌گذارد. مردمی که فعال و  مصمم و به رفتاری آگاهانه متعهد هستند.

ناامیدی و حس نفرت و انتقام جویی را در کنار فریاد‌های یاری خواهی‌ از زبان هم میهنان ستم دیده‌ام می‌‌شنوم، این سبب می‌‌شود که گزینه خشونت و "مشت آهنین" را تجویز کنند که من آن را یک "راستگری ناقص" و "درمانی ناتمام" می‌‌دانم.

رهکارهای خشونت سیاسی اثر بخشند؟ این راهکار‌ که به فرمان عده ای معدود صادر می‌‌شود، فراگیر نیست و نمی‌‌تواند توان همگانی را بسیج کند. بهمین دلیل، چنین رفتاری به یک پیش شرط لازم برای دستیابی به یک دموکراسی با ثبات همیشگی‌ تبدیل نمی‌‌شود و در مشارکت دادن مردم شکست می‌‌خورد.

انتقام جویی و خشونت؟ امروز باید ایرانیان خود را والاتر از انتقام جویی و هرگونه رغبت به کشتار و خشونت ببینند. باید بتوان برای آنان که در سوی دیگر مبارزه اند این تسهیلات را ایجاد کرد که بدون خونریزی، تسلیم اراده مردم شوند.

اگر راهی‌ بجز خشونت نبود چه؟ به نیکی‌ آگاه‌ام که بسیاری از هممیهنان‌ام چنین می‌‌پندارند و تحول سیاسی در ایران را بدون خشونت ممکن نمی‌‌دانند. ولی‌ من باور خود را بر مبنای مبارزات بدور خشونت و بر نیروها و  توانایی‌‌های تمام مردم پایه ریزی کرده ام. معتقدم که قیام بدور از خشونت برای ایجاد تحول، بر مبنای این اصل پایه ریزی شده است که "وسیله" نه تنها بر هدف تاثیر می‌‌گذارد که سرانجام آن را هم معین می‌‌کند.
 
هدف نهایی  چیست؟ فلسفه من، مبارزه ملی‌ ما را فراتر از یک "ماموریت رهایی بخش" می‌‌بیند، چرا که آن را به صورت یک پیکار در راه کاشتن نهال سیاسی و نهادینه کردن اصول مردمسالاری و استقرار جامعه مدنی ترسیم می‌‌کنم.


این مهم است که باید به آرمان‌های خود وفادار بمانیم که در غیر این صورت به جرگه "ستمگران" پیوسته ایم. تنها از طریق ایجاد یک تحول و تکامل عمیق در اندیشه مان است که می‌‌توانیم به یک ملت مترقی و مدرن در قرن ۲۱ تبدیل شویم.

هرگز نباید از یاد برود که آنچه در نهایت سرنوشت ما را رقم خواهد زد، تعهد ما برای ساماندهی آینده از طریق پیاده کردن آرمان‌ها و جامعه عمل پوشاندن به این اندیشه‌ها است.

ما باید برای بدست آوردن چنین آینده‌ای زحمت بکشیم و تلاش کنیم، دوشادوش یکدیگر!

۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبه

بیان نامه ۳


ناگوار و بسی‌ رنج آور است که امید به کسی‌ و کسانی‌ و روشی‌ داشته باشی‌ و به زعم خود یاری‌شان کنی‌ و ولی‌ در بزنگاهی، دریابی‌ که آن چیزی نبود که می‌ پنداشتی. خب! البته بر خود می‌‌شود خرده گرفت که روش را فرد محور می‌‌پنداشتم و...  

دوره، دوره ثناگویان است و البته باید که همرنگ جماعت شد که همه همین را می‌‌خواهند! من ولی‌ از سیاست بیزارم و قلمم را به نقد همه کس به کار می‌‌گیرم و خودی- ناخودی ندارم! اثر بخش باشد یا نه، مهمتر از آن نیست که در درون خود بریزم و در آینده ای،  افسوس نگفتنش را بخورم.

*کاریکاتور از رادیوزمانه

۱۳۹۰ بهمن ۴, سه‌شنبه

تحریم‌های فلج کننده، تغییر رژیم و دودوزه بازی غرب




هدف از تحریم‌های هدفمند اولیه و پس از آن به شکل سخت تر و همه جانبه آن چیست؟ تغییر رژیم؟ حمایت از جنبش‌های آزادی  خواهی‌ مردم ایران؟ یا هدف تنها متوقف کردن برنامه‌های اتمی‌ جمهوری اسلامی است؟

کاترین اشتون -رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا - در مصاحبه با بی‌ بی‌ سی‌ فارسی تاکید می‌‌کند که هدف از تحریم ها، تغییر رژیم ایران نیست و تنها "به خود  آمدن جمهوری اسلامی"  در مورد برنامه‌های اتمی‌‌اش است.

وزیر خارجه آمریکا -هیلاری کلینتون- هم در مصاحبه با بی‌ بی‌ سی‌ فارسی می‌ گوید که هدف از تحریمها، "تغییر رفتار" حکومت ایران در برخورد با جامعه جهانی‌ و برنامه‌های هسته‌ای است. او تاکید می‌‌کند که هدف، "به خود آمدن" مسوولان جمهوری اسلامی و تجدید نظر در رفتارشان است. این در حالی‌ است که خود او نظام جمهوری اسلامی را دیکتاتوری نظامی می‌‌داند و از دزدی انتخاباتی ریاست جمهوری در ایران می‌‌گوید (+).

۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

از هیچ نمی‌‌ترسیم که امیدمان به آزادی‌ ایران است (برای خانم بقراط و منتقدان ایشان!)



نوشته جنجالی خانم الاهه بقراط در کیهان لندن (+) را آقای رضا پرچی زاده پاسخ دادند (+) که آن هم حرف و حدیث زیادی به همراه داشت. ابتدا اینکه در بسیاری جهات مقاله خانم بقراط را نپسندیدم; گرچه نوشته آقای پرچی زاده را هم پراشکال دیدم و با اینکه به حسن نیت ایشان شکی‌ نیست، ولی‌ در پاره‌ای موارد بی‌ انصافی کردند.

ایراد من به نوشته جناب پرچی زاده در پنج مورد مشخص است:

۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

افکار عمومی، پیشگیری از جنگ و قوانین اینترنتی جدید در آمریکا

 

می‌ شنوم که هممیهنانی می‌‌گویند که مخالفت یا موافقت مردم ایران اثری در تصمیم آمریکا برای حمله به کشور ندارد و آن کشور به سود و زیان خود کار می‌‌کند. شکی‌ در این که آمریکا و البته تمام کشور‌های جهان (بجز معدودی چون جمهوری اسلامی!)، تنها به دنبال منافع ملی‌ خود اند و برای رسیدن به آن به هر عملی‌ دست می‌‌زنند نیست. در مورد کشوری چون آمریکا هم که تاریخ اش مشخص است و خوانده و دیده ایم که اگر لازم بیند به هر کشوری لشگرکشی می‌کند و ابایی هم از کاربرد سلاح‌های هسته‌ای و یا حتی حمله به هواپیما‌ی مسافری ندارد.

۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

تواتر حوادث در کمک به ملوانان ایرانی‌ و شبهه ها


برای سومین بار پیاپی در یک ماه گذشته، خدمه کشتی‌‌های ماهیگیری و تجارتی ایرانی‌ به دست نیروهای دریایی ارتش آمریکا در آبهای خلیج فارس نجات یافتند (+). گرچه این بار، مانند دو تای قبلی‌ پر سر و صدا نشد و انگار به اصطلاح "آش بیش از اندازه شور شده بود".

جدا از اینکه تواتر حوادث خود پرسش برانگیز است، عکسهای زیاد از کمک رسانی سربازان آمریکا یا در آغوش گرفتن نجات یافتگان از زوایای مختلف برای من شبهه برانگیز بود. 

۱۳۹۰ دی ۲۹, پنجشنبه

جامعه‌ای بر باروت دشمنی‌ و کینه ها! (دنباله تابوشکنی گلشیفته)



بحث اینکه کار گلشیفته خوب بود یا بد، مفید بود یا بی‌ اثر، قهرمان و اسطوره شد و تابو شکست و فریاد فرو خورده نسل‌ها را زد و یا خیر، نیست. صحبت از ولوله‌ای که برپا شد و اخبار دنیای مجازی که بیش از یک روزی است  گرد آن است و یا اگر این دغدغه عامه مردم هست یا نیست و چه‌خبر‌های مهم و حیاتی تری را جا انداخته‌ ایم هم نوشته‌ای دیگر را می‌‌طلبد.

برای من این گران بود که خود را در میان جامعه‌ای پر از تضاد (که البته طبیعی است) می‌‌بینم که پر از دشمنی است و اینکه فقر فرهنگی‌ ما چگونه خود را عیان کرد و آن هم در میان طبقاتی که به اینترنت دسترسی دارند و در دهکده جهانی‌ از همه چیز باخبر می‌‌شوند. جمعی‌ که مردمانش طاقت هم را ندارند و هیچ اندیشه خلافشان را بر نمی‌‌تابند. حالا همین چه "تراژدی" ای خواهد بود وقتی‌ که با ژست‌های روشنفکری هم همراه باشد!

۱۳۹۰ دی ۲۶, دوشنبه

آقای مجتبی واحدی! منتقد همیشگی‌ تان بودم و ولی‌ امروز با شما همدردم...



آقای واحدی عزیز! به شما انتقاد کرده بودم که چرا بر میزی که پرچم بی‌ نشان دارد می‌‌نشینید. منتقدتان بودم که "به نام خدا" می‌‌گویید و تیغ به صورت نمی‌‌زنید و در بحث‌های سیاسی به صحرای کربلا می‌ روید و به شما گفته بودم که "دین را در پستوی خانه" تان نهان کنید. امروز ولی‌ دید من به شما متفاوت است! شما همانید که بی‌ پرده حرف خود را زدید و گفتید که حتی اگر انتخاب اکثریت، پادشاهی مشروطه باشد شما نیز می‌‌پذیرید (گرچه مخالفش باشید!) و خط قرمز نکشیدید و خودی و ناخودی نکردید. انصاف داشتید که همان سبب شد که دوستان سابق تان شما را به دروغ از مشاورت بیاندازند و در گروه‌های امید‌ مجعول اشان راه  ندهندتان.

تبریک به "اصغر فرهادی"، تقدیم به اشگ‌های "لیلا حاتمی" ها...


فیلم جدایی نادر از سیمین به کارگردانی اصغر فرهادی به عنوان بهترین فیلم خارجی "گلدن گلوب" برگزیده شد. 

بله! فرهیختگانی چون فرهادی اند که با هنر خود نام ایران را پر آوازه می‌‌کنند. آن هم در دورانی که کشور، در کانون توجه جهان است و پی‌ در پی‌ اخبار ناگوار و تلخ می‌‌شنویم. این پیروزی را به اصغر فرهادی و همکارانش تبریک می‌‌گویم. تبریک به هنرمندی چون لیلا حاتمی، به او که از گفتن شرایط زنان بازیگر و تمام بانوان ایرانی‌ گریست و نتوانست سخن خود را پایان دهد که همان هم هزاران حرف داشت.

پیروزی تان خوش که توانستید با تمام محدودیت‌ها و سنگ اندازی ها، خود را به جایگاه‌ بلندی در سینمای جهان برسانید.

۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه

آقای بنی‌ صدر! این حق نسل های جوان امروز است که از شما پاسخگویی بخواهند...



آقای بنی‌ صدر! می‌‌بینیم که امروز بسیار فعال تر از گذشته شده اید و به ضعم خود می‌‌کوشید که برای آزادی ایران قدمی‌ بردارید. در این ۲-۳ سال اخیر و پس از دزدی بزرگ انتخاباتی ۸۸، شاهد حمایت شما از جنبش آزادی خواهی‌ مردم ایران بودیم و هستیم و این قابل قدردانی است. گرچه تمام اینها سبب نمی‌‌شود که شما را مورد پرسش قرار ندهیم و بازخواست نکنیم.
این حق نسل جدید ایران است که از شما بپرسند و بیشتر بدانند که بسیاری‌شان در سنی‌ نیستند که گفتارها و عملکرد تان را در دوران ریاست جمهوری به یاد آورند.

سایت های سبز چگونه یک شخصیت سیاسی را نادیده می گیرند (از وبسایت گویا)


"... من واقعاً عذر می‏خواهم که این سئوال را به این شکل می‏خواهم مطرح کنم. ولی برخی از گروه‏ها اساساً شما را قبول ندارند. یعنی حتی اگر دقت کنید، در مقابل شکایتی که از آقای خامنه‏ ای کرده بودید، برخی از رسانه‏ های متعلق به جریان‏های فکری، اساساً شما را به رسمیت نمی‏شناختند و اخبار آن را هم حتی پوشش ندادند. چطور می‏توانید در جایگاهی که هنوز نمی‏توانید گروه‏ های سیاسی را با خودتان همراه کنید، یا بخش‏هایی از آن‏ها را متقاعد کنید که می‏خواهید همراه و یاری‏گر مردم باشید، نه رهبر، چطور می‏توانید [از شورای ملی سخن بگویید؟]..." «بخشی از گفت و گوی مسیح علی نژاد با رضا پهلوی» 

۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

حبس و زندان به جرم داشتن پرچم شیر و خورشید- (ایرانیان خارج از کشور لحاظ کنند!)



دیگر به شنیدن خبرِهای  به زندان رفتن و شکنجه شدن از ایران عادت کرده ایم. این بار، خبر مجازات برای یازده معلم و کارگری است که گردهم ایی کوچک اعتراضی برای احقاق حق خود در اردیبهشت ماه سال جاری ترتیب داده بودند. دستاویز رژیم ولی‌ برای ایشان، نصب و بالا بردن پرچم "شیر و خورشید" و پخش دعوتنامه برای گرد همایی است. جدا از بحث حقوقی آن (که در وبسایت محمد مصطفایی بحث شده است)، صرف عنوان کردن از پرچم شیر و خورشید جالب توجه است. 

تلخ است که ببینیم نشان شیر و خورشید در ایران و با تمام خطر‌هایش بالا می‌‌رود و ولی‌ در دنیای آزاد و خارج از کشور، خود ایرانیان محدودیت ایجاد می‌‌کنند و پرچم بی‌ نشان بالا می‌‌برند.

پرچم شیر و خورشید نماد ملی‌ و تاریخی‌ ایران است که متأسفانه مورد بی‌مهری برخی‌ هممیهنان واقع شده است. قصدم بحث در مورد نشان باستانی شیر و خورشید و تاریخچهٔ آن نیست که صدها مقاله و نوشته در مورد آن موجود است و ولی‌ بسیاری به غلط آن را نمادی سلطنت طلبانه می‌‌دانند. سخن این است که  پرچم، موردی حیاتی و لازم در متحد کردن ایرانیان است که نه هر رنگی‌ می‌‌تواند ما را از هر سلیقه و اندیشه‌ای گرد هم آورد و نه هیچ حزب و گروهی!

شاید بشود ایران را تنها مملکتی دانست که مردمش، تاریخچه پرچم خود را نمیدانند و به آن بی‌ مهری می ورزند. می‌پندارم که اتفاقا اکنون زمان مبارزه برای برپا داشتن پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان است.

این روزها نوید این را می‌‌شنویم که ایرانیان فارغ از اندیشه‌های سیاسی، به دنبال یکپارچگی و متحد شدن اند و امیدواریم که بتوان کینه‌های قدیمی‌ و دشمنی‌ها را فراموش کرد که هدف "ایران" و رسیدن به یک جامعه مردمسلار است. این هم آرزوی من است که روزی را ببینیم که ایرانیان بر سر پرچمِ شیر و خوشید هم به تفاهم رسیده اند و آن را پاس می‌‌دارند.

۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

مشروطه یا جمهوری؟ سوسیال دموکراسی‌، کمونیسم و یا فدرالیسم؟ امروز هیچکدام!


  امروز تنها ایران...


اگر چند سالی‌ پیش بسیاری امکان آمدن نظام پادشاهی را تنها خواب و خیال می‌‌دانستند، امروز آن را هم گزینه‌ای محتمل برای ایران فردا می‌‌دانند. از  میانشان  آنها که منصف ترند، به نقد بیغرض می‌‌نشینند و گرچه انگار کمی‌ هم آن را به مذاق خود خوش می‌‌دارند. نقد‌هایشان بجاست و باید به ایشان حق داد که نگران باشند و نخواهند که ایران را دوباره آزمایشگاهی برای تجربه اندوزی یابند.

۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

فکر می‌‌کنید پرسش‌های نمایندگان از احمدی نژاد چیست؟ شرم بر این مجلس!


نمایندگان مجلس بالاخره پس از یک سالی‌ توانستند امضای کافی‌ برای سوال از ریاست جمهوری را جمع کنند و قرار است گوش شیطان کر، احمدی نژاد برای پاسخگویی به مجلس شورای تشریف بیاورند. فکر می‌‌کنید وکلای مردم در مجلس از چه خواهند پرسید؟

۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

به مناسبت ۱۷ دی‌- کاش می‌‌شد به دور از کینه‌ و بغض تاریخ را نگاه کرد!

 
نزدیک به هشت دهه از فرمان تاریخی‌ رضا شاه برای کشف حجاب اجباری بانوان در ایران می‌‌گذارد و هنوز حرف و حدیث‌های بسیاری در پی‌ دارد. مخالفین این کار، اجباری بودن آن را نکوهش می‌‌کنند و می‌‌اندیشند که به شکل دیگر هم می‌‌شد چنان آزادی را به زنان داد. نظر بسیاری گرچه مخالف این است و اجبار و زور را تنها دوای کار آن دوران می‌‌دانند.
 
در زمان پس از دوران سیاه قجری که زن نه آزادی داشت و نه دخالتی در "اجتماع" و "بیرون از خانه" که حتی حق انسانی‌ هم  برایش قایل نبودند و حکم وسیله را در آشپز خانه و بستر داشت، رضا شاه سخت‌ترین کار عمرش را کرد که به ایرانیان نگویند "وحشی" و "عقب افتاده" و نیمی از ایرانیان که اسیر در خانه بودند وارد اجتماع شوند و به دانشگاه بروند و تحصیل کنند، گرچه  نیم قرنی بعد عده ای بگویند که دولت سکولار رضاشاه زنان بسیاری را به دلیل کشف حجاب خشونت آمیز خانه نشین کرده بود.

آقای بنی‌ صدر! اگر نمی‌‌خواهید یاری رسانید لاقل بذر جدایی هم نپاشید که امروز زمان یکرنگی است...


dogmatism!
آقای ابوالحسن بنی‌ صدر -نخستین رییس جمهوری اسلامی- با یک شبکه فرانسوی مصاحبه تلویزیونی می‌‌کند. نکاتی‌ از صحبت‌های ایشان قابل بحث اند.

ایشان می‌‌فرمایند:
مردم جنبش را با رای من کجاست آغاز کردند اما اکنون می گویند « حق من کو، حق حاکمیت من کجاست» بنابراین امروز شعار ها کاملا متفاوتند، امروز شعار آزادی- استقلال، جمهوری، ولایت جمهور مردم سر می دهند، نه ولایت فقیه.

۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

خانم مسیح علی‌نژاد! از برخوردهای توهین آمیز برخی‌ از همقطاران خود شرمسارم...




خانم مسیح علی‌ نژاد با آقای رضا پهلوی مصاحبه می‌‌کند. مهم نیست که چگونه مصاحبه کرد و چه پرسش‌هایی‌ پرسید. اینکه صحبت آقای پهلوی را قطع کرد و لبخند بر لب داشت و پرسش های بی‌ ربط و تکراری پرسید هم مساله ای نیست که او خبرنگار است و آزاد در اجرایش! من به عنوان یک طرفدار و حامی‌ (شاهزاده) رضا پهلوی از این همه تنگ نظری‌ها و تعصبات خشک طرفداران متعصب اش پوزش می‌‌خواهم.

شرمسارم که می‌‌بینم عده‌ای چون عقاید خانم علی‌نژاد به مذاقشان خوش نمی‌‌آید توهین می‌‌کنند و فحش های جنسی‌ می‌‌دهند.

آقای پهلوی! این وظیفه شماست که به عنوان یک کاربر بالاترین در وبلاگ خود چنین برخورد‌هایی‌ را نکوهش کنید و اعلام برائت.

رضا پهلوی خود می‌‌گوید که بت سازی نکنیم و فرد پرستی‌ را کنار بگذاریم (از اینجا بخوانید) ولی‌ کو گوش شنوا؟!


 رضا پهلوی پیشتر در وبلاگ شخصی‌ خود گفته بودند که:
هواداران من کسانی هستند که به اصولی که بدان متعهد هستم نیز باور داشته باشند، ولی کسانی که مدعی طرفداری از من را دارند، اما در عمل برخورد غیر دموکراتیک با سایر تفکرها داشته باشند در تضاد مستقیم با منش و افکار من هستند و من آنها را طرفدار خود نمی پندارم.

۱۳۹۰ دی ۱۲, دوشنبه

آقای هاشمی رفسنجانی‌! خود چه کسانی‌ را مسدود کردید که امروز وبسایت شما چنان شد؟!


آقای آیت الله یا حجت اسلام والمسلمین هاشمی‌ رفسنجانی‌ بهرمانی! خاطرتان می‌‌آید همین گذشته نه چندان دور را که عکس اتان بر در و دیوار شهر و هر جایی‌ بود؟ دورانی که به واقع شخص اول نظام بودید و رهبر و دولت و وکیل و وزیر تعیین می‌‌کردید؟  فهرست مشاغل و مناصب شما آنقدر بلند بالا است که نام بردن از آن‌ها هم در این مقال نمی‌‌گنجد. این عکس را ولی‌ حتما به خاطر دارید که بر مسند ریاست مجلس بودید و چنان از قلع و قمع یاران نهضت آزادی لبخندی از پیروزی بر لب آوردید. آن زمان گمان می‌‌کرید که همان اژدهایی که خود زایاندید و پرورش دادید نه برای خودتان که برای دختران و پسرانتان دندان تیز کند؟

یادتان است که به کینه شخصی‌ شما فرهیختگانی به زندان می‌‌افتادند؟ یادتان است که چنان بودید که "عالیجناب" می‌‌نامیدندتان و به همان جرم هم بر تخت بیمارستان و در حال نذار و اعتصاب غذا به قل و زنجیر می‌‌بستند اشان؟ خاطرتان می‌‌آید که همین چند سال پیش با توهین به تمام خانواده‌های کشته شدگان قتل‌های محفلی، وزیر اطلاعات خود - علی‌ فلاحیان- را به سفر حج بردید و نزدیک خود نگاه داشتید؟ از این یادآوری‌ها هزاران است...

اعمال شما اثر وضعی داشت و امروز همان بر سر شما آمد که بر دیگران آوردید. آقای عمود خیمه انقلاب! چه خفتی از این بالاتر که وبسایت شخصی‌ شما را مانند سایت‌های پورنو مسدود کنند (منبع +)؟! بهتر که همان عمامه را به دیوار بکوبید و استغفار کنید و به مردمی بپیوندید که شاید امروز آنان هم دیگر پذیرایتان نباشند!

خبر جدید- فائزه هاشمی‌ به زندان محکوم شد! (منبع +)

بیان نامه ۲- دعوت جمعی از بلاگرها به تحریم فعال نمایش انتخاباتی حکومت ایران!


وبلاگ آکریم فراخوانی برای وبلاگ نویسان پارسی‌ زبان داده است و از تحریم انتخابات می‌‌گوید. نویسنده فراخوان با نثر زیبای خود نه تنها تحریم انتخابات را کافی‌ نمی‌‌داند که خواستار بروز بیرونی و فعال این عمل است و پیشنهاد‌های خود را هم ارایه می‌‌دهد.