هرچند نبینی تو ولی ملت ایران ..شیریست که بر پرچم خورشید نشان است

۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

از آنطرف پشت بام افتادن و کوبیدن مرجان خواننده- برای مرجان!




مرجان، در سالهای نخستین پس از انقلاب ۵۷ به زندان می‌‌افتاد. دو سال به سیاه چال‌های رژیم افتاد که ۸ ماه اش انفرادی بود. چند نفر از ما خبر داشتیم که به خواننده محبوبی که با صدای او  بزرگ و عاشق شدیم و جوانی کردیم چنین رفته است؟ به قول خودش می‌‌توانست مانند بسیاری دیگر ترک وطن کند و ولی‌ انتخابش چیز دیگری بود.

امروز ولی‌ انتخاب او را بسیاری از ما -و خود من- خوش نداریم و رفتنش به پناه سازمان مجاهدین خلق را نکوهش می‌‌کنیم. ولی‌ خود ما در حق هنرمندانمان چه کردیم؟ تب و تاب انقلابی مجالی نگذاشته بود که مردمان از خود بپرسند که آن هنرمندان محبوب‌شان چه می‌‌کنند و کجایند؟ همان‌ها که در کنارشان بزرگ شده بودیم  و در آن روزهای انقلابی کافه خوان و رقاصه خواندیم اشان.

از مرضیه چه احوالی گرفتیم؟ با ویگن چه کردیم که مجبور شد در حال احتضار جلوی دوربین بیاید و برای پرداخت هزینه علاجش پول جمع کند. از خود پرسیدیم که عماد رام کجاست و چگونه زندگی‌ می‌‌کند و امرار معاش؟ می‌‌دانستیم که او را شلاق زدند و به زندان انداختند؟ منوچهر سخایی اصلا که بود و چه کرد و چه می‌‌خواند و چه بر سرش آمد؟ 

تنها گفتیم که پیوستن اشان به این سازمان به کارنامه هنری‌شان خدشه وارد کرد و همان دوستان و طرفداران‌ واکنش‌های تندی نشان دادند و پرونده‌شان را بستند و انگار زنده زنده در خاک کردنشان.
 
سخن از درستی‌ و نادرستی‌ فعالیت سیاسی هنرمندان یا پیوستن اشان به هر گروه سیاسی و بلاخص سازمان مجاهدین خلق نیست. ایشان مختار بودند که راه خود را انتخاب کنند و -چه درست و چه غلط- سیاسی باشند و برای اهداف خود مبارزه کنند. ما با ایشان و دیگر هنرمندانمان چه کردیم! بجز اینکه آثارشان را کپی‌ کردیم و دیگر برایمان اهمیت نداشت که در چه حالند.

"لینک" ای را طرفداران مجاهدین خلق در وبسایت "بالاترین" به اشتراک می‌‌گذارد که مصاحبه ای است با مرجان. ۲۱ از ۷۱ رای دهنده منفی‌ دادند. سخنها چه بود؟ یکی‌ می گفت که "من مرجان را دوست داشتم و امروز از او متنفر شدم" و دیگری می گفت "مرجان برای ویزای اروپا خودفروشی کرده است" و آن یکی‌ او را "رقاصه کافه ها" می‌‌خواند.

با اطمینان می‌‌گویم همان که ناسزایی را هم نثار این هنرمند کرد، با صدای او زمزمه‌ها کرده بود و خاطره‌هایی‌ دوست داشتنی از شنیدن صدایش داشت. ولی‌ چه شده که همهٔ ما اینشکل ناعادلانه همه را در کفه ترازو می‌‌گذاریم و سپید و سیاه می‌‌کنیم؟ تا هر نوشته ای و  سخنی می‌‌بینیم و می‌‌شنویم که به مذاقمان خوش نمی‌‌آید، می‌‌کوبیم اش و جبهه‌ می‌‌گیریم؟

مشکلات فرهنگی‌ شدیدی داریم و شنیدن از اتحاد و یکپارچگی بین ایرانیان چون یک رویای شیرین و ولی‌ دست نایافتنی در آینده های نزدیک است!

مرجان عزیز! هر جای دنیا که باشی‌ و به هر دین و مسلک و با هر فکر و اندیشه ای، دوستت دارم.


لینک نوشته در وبسایت بالاترین

۱۲ نظر:

  1. چقدر زیبا نوشتی دوستِ عزیز!
    بدبختانه این حقیقت دارد که ما نسبت به همدیگر بی‌اعتنا و بی‌رحم هستیم. دریغ از ذره‌ای هم‌دلی و هم‌زبانی!

    پاسخحذف
  2. ممنون دوست عزیز! نوشته‌های شما رو من همیشه دنبال می‌‌کنم...سپاس

    پاسخحذف
  3. ازاینکه نیت شما قدردانی ازهنرمندان قدیمی است جای سپاسکزاری است فقط نمیدانم چرا دربررسی تاریخ گاهی مرتکب اشتباهاتی میشوید که حتی برای ابروی سایت شماهم خوب نیست مثلا درذکر نام هنرمندانی که مورد بی مهری قرار گرفته اندنام اقای ویگن امده که ازنظر تاریخی عرض کنم ایشان بیش از چهل سال پیش یعنی سالها قبل از انقلاب جلای وطن کردند وزیادهم علاقه ای بوطنشان نداشتند البته اخیرا توسط بعضیها وطنپرست معرفی میشوند.!

    پاسخحذف
  4. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  5. ما هنوز باید یاد بگیریم اگر کاری نمی کنیم که به دیگران کمکی کرده باشیم لااقل به عقایدشون و انتخابشون احترام بگذریم

    پاسخحذف
  6. بنيان استدلال شما قابل قبول و محکم است. واقعا بسياري اوقات دغدغه هاي معيشتي يا فشارهاي غيرعادي باعث ميشود افراد انتخاب هايي کنند که الزاما انتخاب بهينه ايشان نيست بلکه انتخابي بين بد و بدتر هست. اي کاش هميشه هنگام قضاوت انتخاب هاي ديگران ببينيم چه گزينه هايي براي انتخاب بوده و در نهايت چه چيز انتخاب شد. مثلا ممکن است بنده هنگام انتخاب رييس جمهور يک گزينه ايداليستي داشته باشم اما ناچار هستم انتخاب رسمي خود را بين گزينه هاي موجود و تاييد شده انجام دهم.

    پاسخحذف
  7. "مثلا درذکر نام هنرمندانی که مورد بی مهری قرار گرفته اندنام اقای ویگن امده که ازنظر تاریخی عرض کنم ایشان بیش از چهل سال پیش یعنی سالها قبل از انقلاب جلای وطن کردند وزیادهم علاقه ای بوطنشان نداشتند البته اخیرا توسط بعضیها وطنپرست معرفی میشوند.!"

    ....................................

    صحبتی‌ از وطن پرستی‌ یا کارنامه سیاسی کسی‌ اینجا نشد دوست من! تنها از کسانی‌ گفتم که با صدایشان و هنرشان خاطره‌ها داشتیم...

    پاسخحذف
  8. به نظر من همه این اشکالات از عدم آگاهی ماست. ما که به جای یادگیری و شناخت هر حرف بی ربط و شایعه ای را به خصوص در مورد افراد سرشناس و بطور ویژه هنرمندانمان دامن می زنیم ویک کلاغ چهل کلاغ را بیشتر می پذیریم تا این که کمی بیاندیشیم که همه ما دست آورد جامعه ای هستیم که در آن بوده ایم. در مورد هنرمندانی مانند مرچان هم چه زیبا نوشتید... واقعا بعداز این همه سال چه خوب است که به جای آنکه با هر بادی بلرزیم کمی در مورد حقایق اندیشه کنیم و به دنبال پیدا کردن جوابی برای چرا ها باشیم نه متهم کردن افراد ... بیایید فکر کنیم که در زندانهای ملایان حاکم بر ایران چه گذشته و می گذرد که هر کس که به آن دچار شد به جای توبه کردن جذب قویترین گروه اپوزیسیون آن رژیم می شود. هیچ فکر کرده اید که در مجاهدین چه ویژگی نهفته است که همه دگر اندیشان به آن می رسند؟؟ واقعا آرزو می کنم ایرانی را که ایرانی حق نظر بدون سانسور و ترس را داشته باشد آنوقت بسیاری از حقایق روشن خواهد شد... من مرجان و مرضیه و عماد رام وویگن و همه خواننده های مردمی را دوست داشته و خواهم داشت به انتخاب فردی آنها هم احترام می گذارم و به نظرم آنها حق دارند آنطور که می خواهند فکر کنند و نظرشان را بیان کنند. حتی اگر مخالف نظر شخصی من باشد و ازقضا من برای همه آنها که برای آزادی ایران تلاش می کنند به طور خاص هنرمندان که با هنرشان اثاری جاودانه خلق می کنند ارزشی ویژه قائلم چرا که آنها صدای ما و بیان درد ما هستند و متاسفم برای آنها که هنرشان در خدمت حاکمان زراندوز و پلید ایرانزمین است... مرجان هر جا که هستی سلامت و پایدار و موفق باشی...

    پاسخحذف
  9. از نوشته تان در باره خانم مرجان و البته به گونه ای در باره تمام هنرمندان بسیار خرسندم و امیدوارم که هر یک از ما توجه به این نکته را هم از دست ندهیم که چرا هیچ در باره داریوش و گوگوش و شهرام و منصور و دیگران هیچ حرف و حدیثی نیست و تنها برای آنانی که به مقاومت یکپارچه و به قولی به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوسته اند اینقدر حساسیت و البته حساسیت منفی وجود دارد؟ مگر در امر مبارزه در برابر این رژیم پلید آخوندی و انتخاب مبارزه و نه زندگی صرف جرم است؟ و این تازه به نظر من بهترین انتخاب است که از نظر سیاسی یک هنرمند در کنار مبارزان خلق و در برابر دژخیمان و دیکتاتور قرار گیرد . راستی چرا نباید به چنین عزمی بجای سرزنش مفتخر بود؟

    پاسخحذف
  10. دوست عزیز ! نمی دانم چرا نظر مرا حذف کردید؟ چیزی توهین آمیز در آن بود ؟ ناسزایی بود؟ که نبود. صرفا نظری بود از آدمی از یک گوشه دنیا. همین. کمی انصاف داشته باشید . شما که در چنین موقعیتی چنان نظری را بر نمی تابید ( حالا به هر دلیلی) پس چه انتظار از حکومت ها و صاحبان قدرت؟ به احتمال قریب به یقین ، چنان چه شما و یا امثال شما، که سخن مخالف را تحمل نتوانند کرد بر مسند نشینند، بنا به ملاحظات و مصالح خویش ، همان خواهند کرد که تا کنون بوده است.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دوست عزیز! من هیچ وقت نظری رو پاک نمی‌‌کنم. تنها وقتی‌ نظر کاملا نامربوط باشه (اسپم) و یا فحش رکیک. در هر صورت پوزش از شما.

      حذف
  11. به وبلاگ کوچه خاطره ها خوش آمدید.
    شنیدن و دانلود ترانه های کوچه خاطره ها
    http://botolizz.dde.ir
    http://mp3-old.blogsky.com
    http://aryaee.dde.ir/
    http://targol.tk
    http://old-mp3.blogfa.com

    پاسخحذف

تمام نظرات را می‌‌خوانم و اگر سخن تازه‌ای باشد، پاسخ می‌‌دهم. تنها خط قرمز "خورشید نشان"، ناسزا گویی و آوردن واژگان توهین آمیز است که با پوزش بسیار، حذف می‌‌شوند; و بجز آن، پذیرای هر اندیشهٔ مخالفی هستم. از خوانندگان گرامی‌ خواهش می‌‌کنم که از باز کردن "لینک" هایی که در بخش گفتمان‌ و بوسیلهٔ کاربران ناشناس گذشته شده است خود داری کنند که برخی‌ از آنها مشکوک به آلودگی "تروجان" و "بد افزار" هستند!