می خواندیم که خواجهٔ تاجدار پس از بی آزرمترین شکنجهها با شاهزاده جوان زند، به پیکرِ بی جانش هم رحم نمیکند و حتی جایی دفنش کرد که مرتب بر او قدم گذارد! میپنداریم که انسان امروزی مانند اجداد قرنها پیشاش نیست که چشم درآورد و ناخن بکشد و بر میله داغ بنشاند ولی این چنین نیست. همان حیوان خوییها که هزار سالِ پیش بود امروز هم هست و اگر آن زمان پوست میکندند و در آن کاه میگذاشتند امروز هم آن چنان است و ولی به شکل مدرن ترش.
نخست وزیر حکومت جدید لیبی رنجِ سفر میخرد تا به دیدنِ جنازه دشمن شکست خوردهاش رود. جنازهای که مردم خشمگین لگد زدند و در یک "قصابی" گذاشتند تا پیر و جوان -ماسک بر بینی- به دیدنش روند (از اینجا بخوانید). جالب که بعضی توجیه میکنند و خشم و قساوت مردم را به نام هیجان انقلابی تفسیر می نمایند (از اینجا بخوانید). چهار دهه حکومت مطلقه قذافی و تمام ظلم ها، دزدیها و اعمالش را مثال میزنند که باید وقتی بی دفاع اسیر انقلابیون گشت با او صد بدتر میکردند. می گویند که اگر جنبشِ سبز به سرانجام میرسید، با سرانِ رژیم هم چنان میکردند و باید خرخرهشان را هم جوید!
گویی که این بهار عربی، خزانی بیش نیست و آدم ها و رژیمها تغییر کردند و ولی همان مردم و همان فرهنگها باقی اند. اندیشههایی که به کودکان خردسال اجازه میدهد صف ببندند و به تماشای جسدی متلاشی شده بروند و پیرمردی مریض در بستر مرگ را بر تخت در قفسی در دادگاه بخوابانند. در جایی دیگر هم مردمانش پاسی از نیمه شب به خیابان میروند و انتظار میکشند و تخمه میشکنند تا دست پا زدن همنوع اشان را بر بالای طناب دار ببینند (از اینجا بخوانید)! اینها همه یکی است و انگار این نقطه جهان نه یک بهار که رنسانسی فرهنگی- مذهبی میطلبد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تمام نظرات را میخوانم و اگر سخن تازهای باشد، پاسخ میدهم. تنها خط قرمز "خورشید نشان"، ناسزا گویی و آوردن واژگان توهین آمیز است که با پوزش بسیار، حذف میشوند; و بجز آن، پذیرای هر اندیشهٔ مخالفی هستم. از خوانندگان گرامی خواهش میکنم که از باز کردن "لینک" هایی که در بخش گفتمان و بوسیلهٔ کاربران ناشناس گذشته شده است خود داری کنند که برخی از آنها مشکوک به آلودگی "تروجان" و "بد افزار" هستند!