هرچند نبینی تو ولی ملت ایران ..شیریست که بر پرچم خورشید نشان است

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

توصیه ای به دفتر سیاسی شورای ملی و پندی از بزرگمرد مشروطه ایران


 به: دفتر سیاسی شورای ملی
نامه ای محترمانه و با چاشنی مظلوم نمایی به عالی ترین مقام جمهوری اسلامی نوشته اید و به خیال خود نصیحت کرده اید (منبع +). پیشنهاد لغو انتخابات ریاست جمهوری پیش رو را دادید و برگزاری یک انتخابات آزاد (در چارچوب رژیم؟!) را. خواسته اید به مذاکره با رژیم بنشینید تا خواسته های ملت را به گوششان برسانید (و مگر آنان بیخبرند از آنچه می کنند؟). و آیا می اندیشید که رژیم به شما به عنوان یک نهاد سیاسی موجه می نگرد و در مقام پاسخگویی یا برقراری دیالوگ بر می آید؟  که خود ناگفته پیدا است که هرگز به شما رسمیت نمی دهند.

و مگر رژیم در مقابل پرسش های جدی تر (و حتی با لحنی گزنده تر چون نامه نگاری های محمد نوری زاد) که از داخل کشور و از دلدادگان پیشین و حال خود آن نظام ، چه پاسخی تا بحال داده بود که در مقام جوابگویی به شما برآید؟

اگر فرستادن این نامه را به مثابه اتمام حجت می دانید که باز هم راهی خطا است. این را از میرزا فتحعلی آخوند زاده - آزادی خواه و روشنفکر جنبش مشروطه- بخوانید که در بیش از یک قرن پیش نوشت:
...لکن عاقبت با تجارب کثیره مبرهن گردیده که جمیع زحمات این صنف اشرف بشری در اعدام ظلم در مرور دهور بی‌فایده و بی‌ثمر بوده است و ظلم از جهان اصلا مدفوع نمی‌گردد و وعظ و نصیحت برای ترک آن در طبیعت ظالم هرگز مؤثر نمی‌افتد. پس قریب به اوایل قرن حال حکما و فیلسوفان و شعرا و فصحا و بلغا و خطبای سحبان‌ منش در فرنگستان مثل وولتر و روسو و مونتسکیو و میرابو و غیرهم فهمیدند که به‌جهت رفع ظلم از جهان اصلا به ‌ظالم نباید پرداخت، بلکه به‌ مظلوم باید گفت که ای خر! تو که در قوت و عدد و مکنت از ظالم به‌ مراتب بیشتری، تو چرا متحمل ظلم می‌شوی؟ از خواب غفلت بیدار شو، گور پدر ظالم را بسوز! بعد از این اعتقاد ثانوی، فیلسوفان فرنگستان تصورات جدیده‌ی خودشان را به مردم فهمانیدند. وقتی که مظلومان از اینگونه افکار عقلا واقف گشتند به یکبار همت کرده اظهار حمیت نمودند و ظالم را از میان برداشته برای آسایش و حسن احوال و اوضاع خودشان قوانین وضع کردند که هر کس از افراد ناس مباشر اجرای همان قوانین بشود اصلا به زیردستان یارای ظلم کردن نخواهد داشت. . . الان اداره و سلطنت قونستی توتسی [کنستیتوسیون] که در اکثر ممالک یوروپا موجود و معمول است نتیجه‌ی همین افکار حکماست.

با احترام،
داریوش

۴ نظر:

  1. در اینکه بایستی با مردم صحبت کرد با شما موافقم, اما فکر میکنم در این 34 سال بکرات با مردم صحبت شده است, تکرار مکررات مغز شنونده را طوری عادت داده که به محض اینکه صحبت از ظلم ظالم میکنیم قوه شنوایی را بسته و خود را آماده این سوال هیچ وقت پاسخ نداده شده میکند که خب ظلم هست, ظالم هم هست, اما چگونه بایستی از شر این ظلم خلاص شد؟ چگونه بایستی متحد شد؟ رهبر کیست؟ و ....

    به همین دلیل شاید قصد اینست که به این دلهای ناامید به طور غیر مستقیم امید داد که بله نیروی دیگر سر بلند کرده است, شاید این نوعی تبلیغ است!

    خیلی از ما درچه شقاوت این جانیان آدمخوار را دست کم گرفته ایم, اینها دوران مشروطیت هم اگر راس کار بودنند کار سردار ملی و سالار ملی بجرات سختتر از اونی بود که آنها با آن درگیر بودنند! شاید بجرات ما تا بحال حکومتی اینچنین که توسط روحانیت کنترل بشه و بنام دین دست به سرکوب بزنه نداشته ایم, پس زیاد از تلاشها خرده نگیرید, بجای آن بیائید با نقد های سازننده که در نوشته شما هم رگه های آن نمایان بود سعی کنیم پیدا کنیم مشکل کار را و با حل آن به این دوران تاریک کشورمون پایان دهیم.

    به عقیده من ما احتیاج به باوری داریم که حاضر باشیم برای احقاق آن جان هم بدهیم, مثلا بجای اینکه هی ایران ایران کنیم, ایرانی ایرانی کنیم و بابت ظلمی که به مردممون میشه بریزیم بیرون بگیم ظلم به تو را من تحمل نخواهم کرد! وقتی یک نفر را میگیرنند بجرم بدحجابی کتک زنان بداخل ماشین نیروی انتظامی میبرنند بایستی همه فکر کنند اون زن خواهر یا همسر یا مادر یا دخترشونه و متحدانه نگذارنند که تک تک بهشون ظلم بشه. شاید ساده ترین راهش این باشه که این شعار بین مردم ما رایج بشه: من با تو هستم مطمئن باش.

    بابک, هلسینکی

    پاسخحذف
  2. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  3. داریوش عزیزم،

    ابتدا مایلم تاکید کنم که چندان با کلمه مظلوم نمایی، موافق نیستم، چرا که جنایات این رژیم، بیش از آنی است که نیاز به مظلوم نمایی و اضافه کردن چاشنی داشته باشد.



    به صورت مشخص، سران حاکمیت کنونی، از درد مردم بی خبر نیستند، چه آنکه خود به وجود آوردنده این درد هستند.

    دلیل این نامه نوشتن، اعلام رسمی مبارزه بوده است.



    اگر دقت کرده باشید، وقتی یک کشور با کشور دیگر می جنگد، به آن کشور اعلام جنگ می کند. صد البته که نیازی نیست شما نامه بنویسی، وقتی داری ارتش خود را گسیل می کنی! اما این یک عرف شناخته شده در تمامی دنیا است.



    نوشته نامه به حکومت های دیکتاتوری، روندی کاملا شناخته شده و عرفی پذیرفته شد ه است و فعالیت شورای ملی نیز، همسو و شبیه فعالیت های آزادی خواهانه دیگر است.



    صد البته که رژِم به شورای ملی و ارگان های آن، به عنوان یک نهاد سیاسی نمی نگرد.



    اصولا علت تشکیل شورای ملی، همین بوده که رژیم، عرف رایج سیاسی، چون آزادی احزاب را لگد مال می کند. طبیعی است که شورای ملی، و دفتر سیاسی آن، روش مشابه رژیم پیشه نمی کنند. اولین قدم ما، نوشتن نامه و پی گیری عرف رایج بین المللی برای فعالیت سیاسی است.



    فراموش نفرمایید، چنین نامه هایی، در مذاکرات دیپلماتیک بین المللی، ارزش ویژه دارد و یک سند است که نشان می دهد، شورای ملی، به روش درست عمل کرده و نامه فرستاده، اما پاسخی نمی شنود و این رژیم، به مذاکره تن در نمی دهد.



    اصولا این نامه، به معنای اتمام حجت هم نیست.



    ضمن تشکر از نقل قولی که از دوران مشروطه کرده اید، به یاد داشته باشید کهوظیفه شورای ملی این است که به صورت همزمان، کار خود را در چند جبهه مختلف دنبال می کند، هم به رژیم می گوید که باید تن به خواسته مردم و انتخابات آزاد بدهد، هم تمام تلاش خود را خواهد کرد که لزوم انتخابات آزاد را به مردم آزاده ایران یادآور شود، و هم با جهان آزاد به مذاکره می نشیند و به آنها یادآور می شود که این رژیم، حقوق حقه مردم ایران را نادیده گرفته است.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من آنچه شرط بلاغت بود با شما گفتم کمنامیان جان

      حذف

تمام نظرات را می‌‌خوانم و اگر سخن تازه‌ای باشد، پاسخ می‌‌دهم. تنها خط قرمز "خورشید نشان"، ناسزا گویی و آوردن واژگان توهین آمیز است که با پوزش بسیار، حذف می‌‌شوند; و بجز آن، پذیرای هر اندیشهٔ مخالفی هستم. از خوانندگان گرامی‌ خواهش می‌‌کنم که از باز کردن "لینک" هایی که در بخش گفتمان‌ و بوسیلهٔ کاربران ناشناس گذشته شده است خود داری کنند که برخی‌ از آنها مشکوک به آلودگی "تروجان" و "بد افزار" هستند!