هرچند نبینی تو ولی ملت ایران ..شیریست که بر پرچم خورشید نشان است

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

درگذشت آخرین بازمانده مستقیم قاجار و رییس ایلی که مدعی بود!



نگاه یک سو‌یه و ذکر ناقص از تاریخ حتی اگر دروغی در آن گفته نشده باشد، حوادث را وارونه جلوه می‌‌دهد و این زمانی‌ جلوه‌گر می‌‌شود که از زبان روشن‌فکر و و تاریخ‌شناسی‌ برجسته بیان شود. برای نمونه اگر براه انداختن نگاه یک سو‌یه و ذکر ناقص از تاریخ حتی اگر دروغی در آن گفته نشده باشد، حوادث را وارونه جلوه می‌‌دهد و این زمانی‌ جلوه‌گر می‌‌شود که از زبان روشن‌فکر و و تاریخ شناسی‌ برجسته بیان شود. برای نمونه اگر به‌راه انداختن ارتش منظم و بانک نوین و اسکناس و پلیس به ناصر الدین شاه قاجار نسبت داده شود -گرچه به گزافه هم نباشد- ولی‌ اگر به کم و کیف جریانات آن دوره اشاره‌ا‌ی (گرچه مختصر) نشود، سخن نا ثواب است که انگار در مقالهٔ اخیر مسعود بهنود در بی‌ بی‌ سی‌ فارسی چنین بوده است!

ایشان که به مناسبات فوت پسرِ برادر زاده احمد شاه، گذاری کوتاه به سلاطین قاجار می‌‌اندازد چنان در وصف آن دوران طلایی(!) قلم فرسایی می‌‌کنند که خواننده متعجب می‌‌شود. مقاله با آقا محمد خان قاجار آغاز می‌‌شود که از آشفتگی‌ مرگ کریم خان زند بهره برد و تاج بر سر نهاد و مرز ایران زمین را تا قفقاز و ماورا‌ قفقاز و دریای سیاه گسترش داد. گویی تاریخ برای نویسنده در کشور گشایی و دزدیدن و اندوختن جواهرات شاهان دیگر خلاصه می‌‌شود و شاید هم دغدغه تنها باید جواهرات نادری باشد و نه مردمان کرمان که چشم درآورده شدند و نه لطفعلی‌ خان (شاهزاده زیبای ایرانی‌*)  که خواندن اوصاف شکنجه‌اش به دستور خواجهٔ تاجدار، مو بر تن راست می‌‌کند.

به ناصر الدین شاه (و به قول ایشان شاهِ شهید یا آخرین امپراطور بزرگ ایران) می‌‌رسند که به زعم ایشان  به دستاورد‌های نوین غربی میدان داد و البته در راه مدرنیزه کردن کشور در کشمکشی دایمی با روحانیون و سنت گراها بود! گرچه مشخص نیست این چه کشمکشی بوده است که خود شاه در خرافاتی بودن از سایرین پیش‌قدم بود و سرنوشت ملک و ملت را به ستارگان و رملُ اسطرلاب می‌‌سپرده است و اسیر احکام سعد و نحس آسمانی بوده است!

چنان که در فوت محمد شاه و بجایی تعجیل در راه تهران حکم می‌کند که ساعت ورودش را منجمان تعیین کنند و زمانی‌ که درباریان که قصد فرستادنش به فرنگ را داشتند- که پیشرفت‌های غرب را ببیند و سد راه تجدد و دمکراسی نشود -استخاره می‌‌کند (آیه بد می‌‌آید) و از صرافت سفر می‌‌افتاد! که البته این ارث خرافات زدگی به فرزندش هم رسید که مظفرالدین شاه قاجار قدر قدرت به هنگام رعد و برق به زیرعبای شیخ بحرینی می‌‌رفت تا نترسد! و البته همین شاه چون خشمگین می‌‌شود دستور می‌‌دهد که جلوی چشمانش ناخن سه بخت برگشته را که غضب شده بودند بکشند و میر غضب چشم‌های‌شان را در آورد و شکم‌شان را پاره کند (تا شاه آرام گیرد!).

از راه اندازی ارتش نوین ایران توسط شاهِ شهید می‌‌گویند ولی‌ ذکر نمی‌‌شود که در همان ارتشی (!) که سربازانش لباس متحد الشکل نداشتند و توپخانهٔ ایران شامل چندی توپ زنگ زده و استحکامات نظامی ایران محدود به چند دیوار گلی و خندق و برج و بارو بود و مناصب ارتش را به نوکران و عزیز کردگان (حتی خردسال) دربار می‌‌دادند، چون چند سرباز بینوا که مواجب خود را نگرفته بودند اسائه ادب کرده و به کالسکهٔ شاه سنگ انداختند به فرمان «سلطان صاحب قران» در جلوی چشمانش به دار آویخته شدند!

و اگر بریگاد قزاقی در دوران قاجار ایجاد شد که ضوابط نظامی یک ارتش نوین را داشت، در خدمت استبداد شاهی بود و البته دستورات سیاسی خود را هم از سفارت روس می‌‌گرفت که به توپ بستن مجلس و قلع و قمع مشروطه خواهان ایران بدستور محمد علی‌ شاه لکه ننگی شد که به سیاهی این سلسله افزود. جالب اینجاست که هزینهٔ بریگاد قزاق ازعایدات گمرکات ایران پرداخت می‌‌شد که آن را هم به بریتانیا و روسیه فروخته بودند!

ایشان از احمد شاه به عنوان «تنها پادشاه دمکرات تاریخ ایران» یاد می‌‌کنند  که هیچ گاه به مقابل با آزادی خواهی و انتخابات آزاد بر نخاست! تحلیل ایشان در دمکرات دانستن احمد شاه قاجار صحیح است ولی‌ آیا این اصل ماجراست؟ آیا آزادی‌خواهی احمد شاهی که چهره‌ای ساده و مهربان داشت از سرِ رضا بود؟

شاه عیاش که که تمام مفاسد اخلاقی‌ اجداد خود را به ارث برده بود و برای تفریح و خوش‌گذرانی تا نیمی از سال را در فرنگ می‌‌گذراند نسبت به امور سیاسی بی‌‌رغبت بود و میل داشت که با ثروت باد آورده خود دوران آرامش و رفاه مندی را بگذراند و مماشات با رضا شاه و عقب نشینی‌اش را باید به  آن حساب گذشت که به بهانه مداخله نکردن در امور مملکت و حفظ قانون اساسی‌ پنهانش می‌‌کرد!

در مورد افتخار راه اندازی نخستین بانک** ایرانی‌ (بانک شاهنشاهی) که جناب بهنود به شاه قاجار نسبت می‌‌دهند جای صحبت بسیار است. بانکی‌ به به فرمان ملکه ویکتوریا ایجاد می‌‌شود و حق نشر اسکناس در آن  به دولت فخیمهٔ بریتانیا داده شد و البته در مقابل اعطای امتیاز بانک‌داری به آنان، دولت ایران سالانه وام دریافت می‌‌کرد (!) تا اینکه در زمان رضا شاه حق نشر اسکناس به بانک ملی‌ ایران داده شد. و یا در مورد ایجاد خط راه آهن و یا استخراج معادن هم این نکته را نمی‌‌گویند که امتیاز‌شان در دوران شاهان بی‌‌لیاقت قاجار به بریتانیا «فروخته شده بود».

در دوران سیاه قاجاریه که مملکت به حال خود رها شده بود و هیچ گامی در جهت اصلاحات و بهبود اوضاع مردم بر نداشتند، کشور به ویرانه‌ای تبدیل شد که نه هیچ بنا و جاده‌ای ساخته می‌‌شد و نه تولیدی بود و نه کار آفرینی که تنها قصر و تفرّج گاه‌های جدید برای عشق و حال شاهان اضافه می‌‌گشت که البته این را هم جناب بهنود جزو افتخارات آن دوره ذکر می‌‌کنند!

(حضرت اقدس والا) سلطان علی‌ قاجار می‌‌فرمایند که «خاندن قاجار آنقدر در ۱۴۰ سالی‌ که سلطنت کردند به ایران خدمت کردند که سابقه خیلی‌ خوشی گذاشت» و در دفاع از محمد علی‌ شاه (پدر بزرگشان) می‌‌فرمایند که «نوکر‌ها و کلفت‌ها و خدمت گذارها از محمد علی‌ شاه خیلی‌ خوب صحبت می‌‌کردند» و در مصاحبه با بی‌ بی‌ سی‌ هم که از ایشان در مورد قرارداد گلستان و ترکمان چای پرسیده بودند، می‌‌فرماید: «حالا بعضی قسمت‌ها را مجبور شدند بدهند، چون قشون ایران شکست خورد؛ وقتی آدم شکست می‌خورد، خب طبیعی است که باید بهای شکست را بدهد» و «من مطمئنم که اگر الان ایرانی هست و صحبت از ایرانی هست، آن را از آقامحمدخان و از قاجاریه داریم»!

* شاهزادهٔ دلیر ایرانی‌ که به خوب‌رویی و جنگ‌آوری شهره بود و می‌‌بینیم که با بی‌‌سلیقگی در سریال مبتذل «قهوه تلخ» او را ساده لوح (و گرچه خیر خواه) نشان می‌‌دهند و نقشش را بازیگری چاق و کوتاه قد بازی می‌‌کند!

**  نویسندگان ایرانی کمتر به این نکته اشاره می‌‌کنند که بانک، چک و برات از ابداعات ایرانیان در بیش از ۲۰۰۰ سال پیش بوده اند و «بانک» و «چک» خود واژگانی پارسی‌ هستند که می‌‌اندیشیم از زبان بیگانه وارد لغت ما شده‌اند.
این نوشته برای نخستین بار در وبسایت خودنویس منتشر شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تمام نظرات را می‌‌خوانم و اگر سخن تازه‌ای باشد، پاسخ می‌‌دهم. تنها خط قرمز "خورشید نشان"، ناسزا گویی و آوردن واژگان توهین آمیز است که با پوزش بسیار، حذف می‌‌شوند; و بجز آن، پذیرای هر اندیشهٔ مخالفی هستم. از خوانندگان گرامی‌ خواهش می‌‌کنم که از باز کردن "لینک" هایی که در بخش گفتمان‌ و بوسیلهٔ کاربران ناشناس گذشته شده است خود داری کنند که برخی‌ از آنها مشکوک به آلودگی "تروجان" و "بد افزار" هستند!