بانویی میانسال بود با قیافه ای خوشایند و ظاهری مرتب، در این میان آنچه کمی به چشم ناجور میآمد سگِ علیلی بود که تیمارداریاش میکرد و با خود به این جا و آنجا میبرد. چند باری دیده بودمشان و این بار با خانم فرنگی سر صحبت را باز کردم و از سگش پرسیدم. گفتم از مملکتی آمادهام که سگ را نجس میخوانند و دولتش نگهداری از آنها را جرم میداند! و لبخندی تمسخر آمیز زد.
گفتم که برای من عجیب است که میبینم از سگِ دو پا ناقصاش نگاه داری میکند و البته چه با محبت این کار را میکرد. فرصتی نبود که ادامه بدهم که از جایی میآیم که بر خلاف کشور شما که برای حیوانات هم حرمت قایل اند، به انسانها چون "رمه"شان نگاه میکنند و چون رمهای یاغی گشت و یا حتی فکرمخالفی به سرش زد سلاخیاش میکنند.
می گفت اسم سگش "جولیا" است و شانزده سال دارد که البته به قیافه سگ هم میخورد که پیر باشد, بیچاره معلول بود و دو پای عقبش به سبب بیماری بی حرکت مانده بودند.
پرسیدمش: فکر نمیکنی اگر این سگ را از زندگی راحت کنی برایش بهتر باشد؟ و با تعجب نگاهم کرد و گفت "جولیا" دردی نمیکشد و تا هر وقت که بخواهد زنده باشد باید بماند و من از خودم شرمنده شدم که هنوز ترکشهای فرهنگی پایین بر تنم مانده است. انگار سنگدل و بی تفاوت شده باشم که جامعه امروز ایران چنین اند که برای جان همنوع خود هم ارزشی قایل نیستند.
برای یک لحظه تصویرهای در ذهنم بازسازی شدند از مردمانی که وقتی نه هم میهن و همزبان خود که یک همنوع جلویشان سلاخی میشد و یا گیر افتاده در خودرویی واژگون شده در آتش میسوخت، گوشیهای موبایل خود را در آورده و به یادگار فیلم میگیرند.
خب! در مملکتی که نظامش بانویی داغدیده و عزادار را بر سر قبر پدرش مضروب کرده و میکشد، از مردمانش هم انگار انتظار رفتاری انسانی نمی توان داشت... پنداری بخت و اقبال "جولیا" را هم بسیاری در ایران ندارند!
نوشته پیشین من در این مورد:
از تصویب طرح ممنوعیت نگهداری سگ و گربه در ایران تا شرافت نمایندگان مجلس شورای اسلامی!
نوشته پیشین من در این مورد:
از تصویب طرح ممنوعیت نگهداری سگ و گربه در ایران تا شرافت نمایندگان مجلس شورای اسلامی!
لینک نوشته در سایت بالاترین...آزادگی...دنباله