هرچند نبینی تو ولی ملت ایران ..شیریست که بر پرچم خورشید نشان است

۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

خون رنگین تر فرزندان خاتمی در خارج و اصلاحات برای سایرین در داخل!


شایعه- آقای خاتمی موفق نشد از کشور خارج شود. گفته شده است رییس بنیاد باران ممنوع الخروج است و اجازه ترك ایران را ندارد.

دلیل سفر جناب خاتمی به خارج از کشور- رییس بنیاد باران تصمیم داشت که برای دیدار با فرزندانش به یک کشور اروپایی سفر کند. فرزندان آقای خاتمی در آمریکا و اروپا زندگی می کنند. همچنین شرکت در سمیناری در کشور ایرلند از دیگر برنامه های سفر او بوده است. (همان منبع)

لیلا، نرگس و عماد الدین - فرزندان محمد خاتمی- که ترک دیار کرده اند و در دنیای آزاد زندگی‌ می‌‌کنند. شاید برای مامور وزارت خارج کشورِ میزبان فرزندان خاتمی که ویزای اقامت‌شان را صادر می‌‌کرد جالب بود که پرونده‌ای را کار کند که شغل پدر را "ریاست جمهوری" سابق یا فعلی‌ زده باشند. شاید هم پرونده عجیبی‌ نبوده باشد که امروز خانواده‌ای از ده هزار فامیل جمهوری اسلامی نیست که خود و فرزندان شان گذرنامه یا ویزای اقامت کشورهای غربی را در جیب نداشته باشند.  اکثرا هم علاقمند به اقامت و پذیرش شهروندی در کشور‌های هستند که خود دشمن خطابشان می‌‌کنند!

خوشبختانه اوضاع برای فرزندان جناب خاتمی خوب است و با امنیت کامل به درس خواندن و زندگی‌ در کشور‌های مرفه غربی مشغولند و پدرشان هم در ایران سودای اصلاحات نظام در سر دارد و برای بازگشت به دوران طلایی امام به این در و آن در می‌‌زند.

جالب است که هشت سال رییس جمهوری باشی‌ و رأی و حمایت بیش از ۲۰ ملیون ایرانی‌ را در اختیار داشته باشی‌، و بعد از یک دهه مجبور باشی‌ فرزندانت را از ایران به خارج بفرستی‌. هشت سال اصلاح کردی که پس از آن رییس دفتر و صمیمی‌‌ترین یارت را از پا آویزان کردند و دخترت را تهدید به تجاوز. هشت سال رییس کشور بودی و رییس شورای انقلاب فرهنگی‌ و چنین بر سر دانشگاه‌های ایران رفت که در میان هزار تای اول هم نیستند و مجبوری فرزندان خودت را برای درس خواندن به خارج فرستی.

هشت سال اصلاحات کردی و دخترت را فرم بدست برای گرفتن ویزا به سفارت خانهٔ همان جان فرستادی که مقتدایت "شیطان بزرگ" می‌‌خواندش! هشت سال اصلاحات کردی و مردمی به تو امید بستند و به وفای تو حساب کردند و زجر کشیدند و کتک خوردند و زندان رفتند و تجاوز شدند، و امروز تو می‌‌گویی که باید رأی داد و عذر هم خواست. بله! این دختران تو نبودند که در کف خیابان باتوم خوردند و زندان شدند و هر روز عمرشان زور شنیدند که تو تنها نگران فرزند خود بودی و هستی‌.

آقای خاتمی! سپاه گفت که به سران فتنه باج نخواهد داد (از اینجا بخوانید) و شرایط شما را رد کرد. حرجی بر شما نیست و همچنان اصلاح کن و اصلاح کن تا ببینیم که چه بر این سرزمین نفرین شده خواهید آورد ولی‌ هر چه شود، امیدی به بازگشت فرزندان خود به سرزمینی را نداشته باش که شما و یارانتان ویرانه اش کردید.

پی‌‌نوشت- صحت و دروغ شایعه ممنوع الخروج بودن جناب خاتمی تفاوتی‌ در اصل ماجرا ایجاد نمی کند.

لینک نوشته در سایت بالاترین

۹ نظر:

  1. می گویند طرف را به ده راه نمی دادند سراغ خانه کدخدا را می گرفت! راستش از قاطعیت سردار جعفری خوشم آمدچنان با خط کش روی دست خاتمی زدکه دیگر جرات نکند در سر کلاس نظام! وسط حرف معلم فرزانه بپرد! هر چند برادرش بگوید بچه که زدن نداره!ه
    وقتی موسوی می خواست کاندید شود خاتمی زودتر دوید و کاندیدا شد! ولی وقتی موسوی با قاطعیت اعلام کاندیداتوری کرد با وقت کشی سعی داشت با زبان بی زبانی موسوی را منصرف کند! و یاران با وفایش ! شروع به سرزنش موسوی کردند که چرا خروس بی محل شده و با وجود نامزدی خاتمی پا به میدان گذاشته است ! (ابطحی از جمله بود)پس خاتمی شروع به تعارفات مکش مرگ ما کرد!و چون ذاتا آدم سست عنصر و بی خاصیت و ابن الوقتی است تا موسوی را با اراده ای چون کوه در میدان دید پس عرصه را با استعفایی مضحک ترک کرد. فقط تصور کنید که بجای موسوی خاتمی کاندیدا بود که در اینصورت نیز تقلب حتمی بود ولی با این تفاوت که خاتمی نامه ای در جواب رهبر می نوشت و می گفت: پیام ملکوتی شما در خطبه های نماز دشمن شکن جمعه را با گوش جان نیوشیدیم! و از آنجا که حرف ولی فقیه عادل در نظام مقدس جمهوری اسلامی فصل الخطاب همه فصل هاست! پس من نیز بهمراه ملت همیشه در صحنه و مبارز ایران با اطاعت از آن فرزانه یگانه! مشت محکمی بر دهان یاوه گویان خارج نشین خواهیم زد. من نیز بنوبه خود پیروزی قاطع جناب اقای احمدی نژاد را با 24 میلیون رای تبریک گفته و پیشاپیش از زحمات بی دریغ اعضای شورای محترم نگهبان در انجام سالم این انتخابات پرشکوه و کم نظیر صمیمانه سپاسگذاری می نمایم!!

    پاسخحذف
  2. یک روز مرد محترم شیک پوشی کنار خیابان ایستاده بود زن زیبایی هم آنطرف خیابان ایستاده بود. زن با دچوپانبایی برگشت و به مرد خندید و به اوچشمک زد!! مرد محترم که اتفاقا اهل دل هم بود فریفته رفتار دل انگیز زن شد وبه قصد دوستی از آنطرف خیابان به این طرف آمد و با ادب و احترام زن را به یک نوشیدنی دعوت کرد. ولی ناگهان زن برگشت سیلی محکمی به گوش مرد محترم نواخت و گفت : بی شرف! مگر تو خودت خواهر و مادر نداری که مزاحم زنان می شوی! الان پلیس را خبر می کنم تا حساب کار دستت بیاید!
    آقای خاتمی نیز مانند این زن زیبا با حرفها و شعارهای فریبنده همچون دمکراسی , مردم سالاری دینی وقانون مداری مردم را می فریبد و وقتی رای خود را گرفت می گوید من رییس جمهور اپوزیسیون نیستم!!( مگر شما خودتان خواهر و مادر ندارین!الان پلیس خبر می کنم تا حساب کار دستتان بیاید.ای ضد انقلاب!) و آنگاه مردم و یاران خود را دسته دسته به جرم ضدیت با نظام! به مسلخ بازداشت و تعقیب میفرستد! او شعار مردم سالاری دینی می دهد و مدام آزادی و قانون و مردم سالاری را جمع و تفریق می کند ! ولی زمانی که انتخاب شد و در حالی که هنوز جوهر رای مردم خشک نشده است در مراسم تحلیف حکم ریاست جمهوری میگوید: مردم سالاری دینی همان ولایت فقیه است! اولین وظیفه یک رهبر اصلاح طلب حراست از مدیران خود است ولی اوبا لبخند بازداشت و محاکمه کاراترین و شجاع ترین مدیران خود همچون عبدالله نوری وعطاالله مهاجرانی وغلامحسین کرباسچی و روزنامه نگاران شجاعی همچون عباس عبدی, اکبر گنجی و عمادالدین باقی , رجبعلی مزروعی را به نظاره نشست و گفت همه ما باید مطیع قانون باشیم!( و چرا یکبار به جناح مخالف نگفت مطیع قانون باشیم!) او اگر هر رای مردم را باندازه یک تف هم حساب کرده بود می توانست با 22 میلیون , دریاچه سد کرج را پرکند و با آن یک سیلاب راه بیاندازد! هر چه مردم از او در مورد عمل به وعده هایش پاسخ خواستند او گفت: نمی گذارندشاید بهترین توصیف خاتمی همان گفته آقای فریبرز رییس دانا باشد که گفت: آقای خاتمی از رانندگی با ماشین اصلاحات تنها ترمز کردن را بلد است! آقای خاتمی اصلاحات را بدنام می کند. او کاری می کند تا صد سال دیگر هر کس دیگری هم که برای اصلاحات برخاست مردم او را همچون چوپان دروغگو شارلاتان و کلاهبردار فرض کنند.از اصلی ترین مشخصات یک رهبر اصلاح طلب صراحت و صداقت است ولی خاتمی با دودوزه بازی های خود فضای پیچیده سیاسی ایران را بسی پیچیده تر می کند و روشنفکران و هادیان جامعه را سر در گم کرده و عرصه را بر تصمیم گیری تنگ میکند.امروز فضای سیاسی ایران محتاج سادگی و آرامش است. بادشمن یکرنگ بهتر از دوست دورنگ می توان معامله کرد. به احمدی نژاد بنگرید اوگرچه بر خطاست ولی هر چه هست خودش است! اوبا عقاید مضحکش آمریکا و اسراییل که سهل است با مراجع تقلید هم در می افتد!! او چنان با تعصب از مضحکات خود در مورد حقایق مسلم تاریخی مانند هولوکاست دفاع می کند که گاه انسان شک می کند شاید راست می گوید! او با زنبیل حرف های کمدی خود چنان به سازمان ملل می رود که گویی موسی عمران به بارگاه فرعون می رود! ا گر خاتمی ذره ای از اعتماد به نفس احمدی نژاد را داشت هم اکنون اصلاحات حال و روز دیگری داشت. بقول آقای کرباسچی در مورد خاتمی ؛ آزموده را آزمودن خطاست . یک گله گوسفند که یک شیر رهبر آنها باشد می تواند یک گله شیر را که یک گوسفند رهبرشان است را در جنگ شکست دهد! گوسفندان را رهبران شیران ایران زمین نکنیم. اگر کاندیدایی بخواهد با گدایی و ناله! آزادی را برای این سرزمین به ارمغان بیاورد همان بهتر که نیاورد.

    پاسخحذف
  3. . نیروی مردم آنچنان قوی و نیرومند است که گردنکش ترین حکام را وادار به تسلیم می سازد. فقط باید بلد بود چگونه از آن استفاده کرد.می گویند که زمانی که می خواستند محمدعلی باب را اعدام کنند اورا به دار کشیدند و بعد بسوی او تیراندازی کردند. از قضا اولین تیری که شلیک شد به طناب خورد و باب به زمین افتاد و فرار کرد. باب برای فرار دو راه بیشتر نداشت یکی بسمت توالت های شهرداری و دیگری بازار. از بد شانسی او توالت های عمومی را انتخاب کرد! و در نتیجه ماموران مجددا او را گرفتند و اعدام کردند. می گویند اگر باب بسمت بازار که انبوه مردم در آنجا بودند فرار کرده بود با توجه به وجود تعداد زیادی از هوادارانش در آنجا, شانس نجاتش بسیار بود. اصلاح طلبان و خاتمی نیز اگر در دوره هشت ساله زمامداری خود, بجای ارکان قدرت, بسمت مردم فرار کرده بودند! شانس موفقیتشان صد برابر بود. آنها رای خود را از اجتماع گرفتند ولی ارتباط خود را با بدنه اجتماع قطع کردند! ( و گفتند مردم سالاری دینی همان ولایت فقیه است!) و عاقبت هم تبدیل به اصحاب ناله شدند! در اکثر موارد نیازی به صحنه کشیدن مردم نیست چرا که آنها در صحنه هستند. فقط کافی است که زمانی که به صحنه آمدند, جلوی آنها را نگیرید(مانند آقای خاتمی وقتی که در واقعه 18 تیر شریف ترین اقشار اجتماع به عرصه آمدند, دانشجویان را مشتی اوباش خواند!) مردم دقیقا شرایط را بو می کشند و در موقع مناسب پا به میدان می گذارند.اگر ما صحیح عمل کنیم مردم پیش از ما در صحنه خواهند بود. البته بنظر می رسد که سیاسیون ما در زمان قدیم دارای مهارت بسیار بیشتری در اینکار بوده اند. به مشروطه نگاه کنید , در زمانی که نه رادیو و نه تلویزیون بود و با وجود نشریات اندک و اکثریت مردم بیسواد , آزادیخواهان ایران توانستند با اقتدار, مظفرالدین شاه را مجبور به امضای فرمان مشروطه کنند. ولی اکنون در عصر ماهواره و اینترنت و انبوه کتاب و مجله و روزنامه این انبوه جمعیت دانشگاه دیده و باسواد, نمی توانند یک فرد را سر جایش بنشانند!

    پاسخحذف
  4. یک روز یک چوپان ساده دلی گوسفندهایش را پای یک درخت جمع کرده و خودش نیز زیر سایه درخت دراز کشیده و دستش را هم زیر سر گذاشته و زیرچشمی گوسفندهایش رامراقب بود. ناگهان دید از دور یک سیاهی در حال نزدیک شدن است. پس با خودش گفت"
    واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
    سیاهی نزدیک تر شد.
    چوپانه دوباره با خود گفت"
    واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
    سیاهی نزدیکتر شد و به گوسفندها رسید.
    واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
    سیاهی نزدیک تر شد و به وسط گوسفندها رسید.
    واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
    سیاهی نزدیک تر شد و ازگوسفندها رد کرد.
    واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
    سیاهی به چهار پنج متری جایی که چوپانه خوابیده بود رسید.
    واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
    سیاهی به جلوی پای چوپانه رسید.
    واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
    سیاهی شلوارش را پایین کشید.
    واستا ببینم این سیاهی می خواهد بیاید اینجا چکار کند؟!
    سیاهی شلوار چوپانه را هم کند و ترتیب او را داد!
    وقتی کار سیاهی تمام شد و بلند شد تا شلوارش را ببندد و برود چوپانه بلند شد و گفت"
    ای سیاهی تو کیستی و اینجا چه خواهی؟!
    سیاهی گفت هیچ!!
    چوپانه عصبانی شد و با دستش به بیرون اشاره کرد و گفت"
    خوب برو ه ه ه ه ه ه ه ه !!
    حال حساب ما و خاتمی, حساب چوپانه و سیاهی است.خاتمی آمد و هشت سال گفتیم "
    واستا ببینیم این خاتمی می خواهد بیاید اینجا چکار کند ؟!
    پس از هشت سال انتظار گفتیم"
    ای خاتمی تو کیستی اینجا چه خواهی ؟!
    گفت هیچ !!
    پس گفتیم " خوب برو ه ه ه ه ه ه !!

    پاسخحذف
  5. ممنون از تمام دوستان که به من می‌‌آموزند.

    پاسخحذف
  6. آقا
    من سفری به ونکوور کانادا داشتم¡ آنجا پر است از آقا زاده ¡ اغا زاده و مادر ا مادر بزرگشان
    همه هم خيلی خيلی پولدار¡ مردها ريشو و زنها رو سری قرتی لر فرنگی.
    ماشينها از صد هزار دلار کمتر نيست¡ به طوری که کانادايی ها هم لجشان گرفته.
    و اسم اینها را دزدان حريص گذاشتند.
    greedy thief

    پاسخحذف
  7. ملت ایران انگار دوست دارن چشمشون رو بر روی واقعیت ببندن طوفان جان

    پاسخحذف
  8. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  9. jomhouri,ye--federal..tanha..rahe--nejate--iran..ast--.moris1315@gmail.com--.

    پاسخحذف

تمام نظرات را می‌‌خوانم و اگر سخن تازه‌ای باشد، پاسخ می‌‌دهم. تنها خط قرمز "خورشید نشان"، ناسزا گویی و آوردن واژگان توهین آمیز است که با پوزش بسیار، حذف می‌‌شوند; و بجز آن، پذیرای هر اندیشهٔ مخالفی هستم. از خوانندگان گرامی‌ خواهش می‌‌کنم که از باز کردن "لینک" هایی که در بخش گفتمان‌ و بوسیلهٔ کاربران ناشناس گذشته شده است خود داری کنند که برخی‌ از آنها مشکوک به آلودگی "تروجان" و "بد افزار" هستند!