زمانهای هست ها... مردمانی که ایرانی بودن خودشان را فراموش کردند و از حمله به خاک کشورشان حمایت میکنند. میخواهند که کشورشان بمباران شود و نیروی خارجی - مثلا ناتو- به ایران بیایند .دلایلشان هم بسیار است و ولی چه توجیههای بی منطقی! دختری مصری تمام برهنه میشود و اغواگرانه عکسهای سکسی خود را در اینترنت میگذارد و بت عامهٔ مردم و روشنفکرانمان می گردد. سوت و کف میزنند و برخیشان هم هیجان زده عمل بی ثمر آن دختر را تکرار میکنند.
همه شده سر و کله زدنمان! آن یکی لینکهای خودش را را در "بالاترین" میگذارد و مریم- مریم میکند. دیگرانی شاهنشاه و اعلی حضرت میگویند و یا گذشته و آینده را محدود به رهبران سبز خود می دانند. یکی جمهوری خواه است و یکی کمونیست و یکی هم طرفدار جمهوری اسلامی البته. هیچ کدام هم گوشی شنوا ندارند و بجز خود کسی را نمیبینند. غمبار تر گروهی اند که راه حل را در جدا شدن پارههای باقیمانده ایران زمین میدانند.
سال ۲۰۱۱ میلادی است و ۲۵ قرنی هم میشود که در سرزمین پارس، اعلامیه حقوق بشر نبشته شد و در این روزگار هنوز دین و مذهب مساله مان است و انگیزه دعوا و مرافعه و نتوانستیم آن را در پستوی خانههایمان نهان کنیم!
سال ۲۰۱۱ میلادی است و ۲۵ قرنی هم میشود که در سرزمین پارس، اعلامیه حقوق بشر نبشته شد و در این روزگار هنوز دین و مذهب مساله مان است و انگیزه دعوا و مرافعه و نتوانستیم آن را در پستوی خانههایمان نهان کنیم!
گاهی میاندیشم که شاید نوشتن و نوشتن بی ثمر است. راستش را بخواهید ناامیدم و آیندهای روشن را نمیبینم. فرض میکنم که جمهوری اسلامی برود؛ که خواهد آمد؟ که هر کس آید باز هم همان است و تفاوتی ایجاد نمیشود که همه خود را میبینند. افکار دگم را همه دارند و انگار "اپیدمی" است و البته خود نمیدانند!
بله! ننوشتن و خاموش بودن هم هنری میخواهد که انگار به آن رسیده ام...و شاید بهتر است بگویم سوختن و ساختن و تنها ناظر بودن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
تمام نظرات را میخوانم و اگر سخن تازهای باشد، پاسخ میدهم. تنها خط قرمز "خورشید نشان"، ناسزا گویی و آوردن واژگان توهین آمیز است که با پوزش بسیار، حذف میشوند; و بجز آن، پذیرای هر اندیشهٔ مخالفی هستم. از خوانندگان گرامی خواهش میکنم که از باز کردن "لینک" هایی که در بخش گفتمان و بوسیلهٔ کاربران ناشناس گذشته شده است خود داری کنند که برخی از آنها مشکوک به آلودگی "تروجان" و "بد افزار" هستند!