دوران مدرسه نسل من همزمان با انقلاب بود و جنگ. کودک بودیم و
نمیتوانستیم خطر و فاجعهای که بر سرزمین مان میرفت را درک کنیم. رفتن
به پناهگاه و شنیدن صدای آژیر خطر و بی برقی و چراغ گازی هم جزوی از
تفریحهای کودکانه مان شده بود. ۲۲ بهمن و دهه فجر (!) هم غوغایی بود و
برای ما البته مثل یک جشن و سرگرمی می شد. در دنیای کودکانه خود، سرودهای انقلابی
را حفظ میکردیم و در مدرسه میخواندیم; در و دیوار کلاس را با عکسهای
"امام" تزیین میکردیم که انگار که جشن تولدی بود و ما هم سهمی در آن داشته باشیم.
تصویرهای "فرشته" که در میان ستارهای نقش بسته بود را به سینه میزدیم و البته میخواستیم که بهترین در زیبا کردن مدرسه باشیم. شوق مان تماشای دو کانال تلویزیونی بود که در آن ۱۰ روز، پر از برنامهها و سریالهای انقلابی میشد؛ دوباره دیدن نوجوانی که بر دیوار شعار مینوشت و اعلامیه پخش میکرد و یک ساواکی کراوات زده را هم شکست میداد! البته در آخر هم که نشان می دادند که "دیو" رفت و فرشتگانی مهربان و مسوولینی ساده زیست و مؤمن و انقلابی جای او را گرفته اند.
این خیمه شب بازی ها همیشه بود و هنوز هم هست و ولی نسل به نسل بزرگ شدیم و خواندیم و حقایق را شنیدیم. همان نسل هایی که در مدرسه به "ای امام" گفتن واداشته میشدند و خونی که در رگ شان بود را تقدیم این و آن میکردند، امروز ولی همین "مقوا" را بهانه می کنند تا ثابت شود که تمام آن "مغز شویی" ها بی نتیجه بوده است.
یادش بخیر.......
پاسخحذفیاد کودکی خودم افتادم که چطور با مراسم دهه ی فجر دو هفته با جشن سرمون گرم بود،
اما این انقلاب دروغی هیچوقت پنهان نمی موند بالاخره روزی بوی کثافتش همه جا رو میگرفت...
نسل ما که با احساسات کودکیش خیلی بازی شد، امیدوارم کودکان امروز هوشیار باشند یعنی حداقل خونواده ها روشنشون کنن که این راه به نابودی ایران داره پیش میره. همین!