خلاصه فصلهای نخست تا ششم کتاب "نسیم دگرگونی" به قلم رضا پهلوی در همین وبلاگ منتشر شدند (سایر فصلهای این کتاب را از اینجا بخوانید). این بخش مربوط به فصل ششم ازهمان کتاب است. رضا پهلوی با زبانی ساده و چکیده وار در مورد شکل آینده نظام حکومتی و پادشاهی مشروطه توضیح میدهد و آرای خود در مورد روابط با همسایگان ایران را تشریح میکند.
شکایت (شاهزاده) رضا پهلوی و چندی از حقوق دانان ایرانی به سازمان ملل از
اخبار پر بحث و نظر این روزها است. در این میان آرمان و اندیشههای رضا
پهلوی برای بسیاری هنوز گنگ و مبهم مینماید و لازم است که شفاف سازی
شود. کتاب "آینده مردم سالاری در ایران (نسیم دگرگونی)"
به قلم ایشان و یک دهه پیش به چاپ رسیده است. امکان خرید و خواندن این
کتاب برای همگان مقدور نیست و این سبب شد که خلاصهای کافی از آن را تهیه
کنم. لازم به ذکر است که شیوه پرسش و پاسخ در این چکیده برای سهولت
ارتباط ایجاد شده است و در متن اصلی کتاب اینگونه نیست. همانگونه که
برخی از جمله بندیها و ترکیب کلمات هم برای سهولت خلاصه سازی تغییر کرده
اند.
فصل ۷- قیام بدور از خشونت و نافرمانی مدنی (لازم به تذکر دوباره است که این کتاب حدود یک دهه پیش به چاپ رسیده است)
اصول مبارزات بدور از خشونت در ایران چیست؟ بر مبنای جدایی دین از سیاست (سکولاریسم)، ترقی خواهی و جامعه مدنی است.
مثالهای موفقی از مبارزات بدور از خشونت در جهان بزنید.
اصول مبارزات بدور از خشونت در ایران چیست؟ بر مبنای جدایی دین از سیاست (سکولاریسم)، ترقی خواهی و جامعه مدنی است.
مثالهای موفقی از مبارزات بدور از خشونت در جهان بزنید.
- روش جسورانه ولی بدور از خشونت گاندی در راه مبارزه برای استقلال هندوستان.
- مبارزات انقلابیون آمریکایی با انگلیسیها و تنها با تحریم چای و امتناع از پرداخت مالیات در بیش از دو قرن پیش.
- فعالیت نهضت حقوق مدنی در آمریکا با شیوههای گوناگونی چون تحصن، راهپیمایی و با هدف آزادی و رسیدن به حق رای دادن.
- فعالیت مخالفین جنگ ویتنام در دهه ۱۹۶۰ که به تاکتیکهایی چون سوزاندن کارت نظام وظیفه، تظاهرات و نپرداختن مالیات روی آورده بودند.
- نافرمانی مدنی در میانه دهه ۱۹۷۰ در دهها مرکز تحقیقات سلاحهای اتمی، سیلوهای پرتاب موشک، مراکز انبار سلاح، ادارات دولتی و شرکتها و به منظور مخالفت با مسابقه تسلیحاتی در جهان.
- نهضت مخالفت با جداسازی نژادی (ضاد آپارتاید) در دهه ۱۹۸۰ میلادی.
حتی در تاریخهای دورتر نیز چنین نهضتهای وجود داشته اند:
- در روم باستان، رنجبران و عامه مردم بجای کشتن نمایندگانی که حق آنها را پایمال کرده بودند، تنها شهر را ترک کردند و ولی همان کار ثمر بخش بود.
- مردم هلند در دهه ۱۵۶۰ با مبارزهای بدور از خشونت به پیکر حاکمان اسپانیایی رفتند و مجارها هم در دهه ۱۸۵۰، در برابر سیطره اتریشیها چنان کردند. شیوه مشابهی را مردم دانمارک و نروژ در جنگ جهانی دوم و علیه نازیها بکار بردند
- در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، گروههای دانشجویی و اتحادیههای کارگری ال سالوادور، در دانشگاهها و ادارات دولتی و کارخانهها تحصن کردند.
- در ۱۹۲۰، "برلن" به یمن یک مبارزه بدور از خشونت، شاهد شکست یک کودتای دست راستی علیه دولت مشروع آلمان بود. در سال ۱۹۲۳، رویداد مشابهی در "رور" اتفاق افتاد.
- در ۱۹۸۶، مردم فیلیپین بدون خشونت و کشتار، "فردیناند مارکوس" را از قدرت برکنار کردند.
- در بهار ۱۹۸۹، تظاهرات و اعتصاب غذای صدها هزار چینی برای دستیابی به آزادی بیان و اصلاحات دموکراتیک، جهانیان را شگفت زده کرد. میدان "تی یانان من" مملو از دانشجویان چینی بود که شعار "پیروزی از آن ما است" را بر پلاکاردهای خود نوشته بودند.
و امروز در ایران، دانشجویان و جوانان با بهره گیری از متدهای
گوناگون نافرمانی مدنی، پیشگام یک یورش ملی برای دستیابی به مردمسالاری و
حکومت عرفی شده اند. تحصن، راهپیماییهای سکوت، اعتراضات خیابانی، شبنامه
نویسی، تکثیر خبرنامهها و دعوت از سوی گروهها و رهبران دانشجویی، الهام
بخش اعتراضها و اطثبات و حتی شورش قشرهای ناراضی جامعه چون پدران و
مادران، کارگران و کشاورزان و کارکنان صنایع نفت و گاز شده است. (لازم به تذکر دوباره است که این کتاب در بیش از ۱۰ سال پیش به چاپ رسیده بود!)
این شکل مبارزه نشان از بی ارادگی و نا امیدی نیست؟ این مبارزه فعال پر توان است چون نیروی خود را از تمامی مردم میگیرد، در نهیات نتیجهای فراگیر و همیشگی بر جای میگذارد. مردمی که فعال و مصمم و به رفتاری آگاهانه متعهد هستند.
ناامیدی و حس نفرت و انتقام جویی را در کنار فریادهای یاری خواهی از زبان هم میهنان ستم دیدهام میشنوم، این سبب میشود که گزینه خشونت و "مشت آهنین" را تجویز کنند که من آن را یک "راستگری ناقص" و "درمانی ناتمام" میدانم.
رهکارهای خشونت سیاسی اثر بخشند؟ این راهکار که به فرمان عده ای معدود صادر میشود، فراگیر نیست و نمیتواند توان همگانی را بسیج کند. بهمین دلیل، چنین رفتاری به یک پیش شرط لازم برای دستیابی به یک دموکراسی با ثبات همیشگی تبدیل نمیشود و در مشارکت دادن مردم شکست میخورد.
انتقام جویی و خشونت؟ امروز باید ایرانیان خود را والاتر از انتقام جویی و هرگونه رغبت به کشتار و خشونت ببینند. باید بتوان برای آنان که در سوی دیگر مبارزه اند این تسهیلات را ایجاد کرد که بدون خونریزی، تسلیم اراده مردم شوند.
اگر راهی بجز خشونت نبود چه؟ به نیکی آگاهام که بسیاری از هممیهنانام چنین میپندارند و تحول سیاسی در ایران را بدون خشونت ممکن نمیدانند. ولی من باور خود را بر مبنای مبارزات بدور خشونت و بر نیروها و تواناییهای تمام مردم پایه ریزی کرده ام. معتقدم که قیام بدور از خشونت برای ایجاد تحول، بر مبنای این اصل پایه ریزی شده است که "وسیله" نه تنها بر هدف تاثیر میگذارد که سرانجام آن را هم معین میکند.
هدف نهایی چیست؟ فلسفه من، مبارزه ملی ما را فراتر از یک "ماموریت رهایی بخش" میبیند، چرا که آن را به صورت یک پیکار در راه کاشتن نهال سیاسی و نهادینه کردن اصول مردمسالاری و استقرار جامعه مدنی ترسیم میکنم.
این مهم است که باید به آرمانهای خود وفادار بمانیم که در غیر این صورت به جرگه "ستمگران" پیوسته ایم. تنها از طریق ایجاد یک تحول و تکامل عمیق در اندیشه مان است که میتوانیم به یک ملت مترقی و مدرن در قرن ۲۱ تبدیل شویم.
هرگز نباید از یاد برود که آنچه در نهایت سرنوشت ما را رقم خواهد زد، تعهد ما برای ساماندهی آینده از طریق پیاده کردن آرمانها و جامعه عمل پوشاندن به این اندیشهها است.
ما باید برای بدست آوردن چنین آیندهای زحمت بکشیم و تلاش کنیم، دوشادوش یکدیگر!
این شکل مبارزه نشان از بی ارادگی و نا امیدی نیست؟ این مبارزه فعال پر توان است چون نیروی خود را از تمامی مردم میگیرد، در نهیات نتیجهای فراگیر و همیشگی بر جای میگذارد. مردمی که فعال و مصمم و به رفتاری آگاهانه متعهد هستند.
ناامیدی و حس نفرت و انتقام جویی را در کنار فریادهای یاری خواهی از زبان هم میهنان ستم دیدهام میشنوم، این سبب میشود که گزینه خشونت و "مشت آهنین" را تجویز کنند که من آن را یک "راستگری ناقص" و "درمانی ناتمام" میدانم.
رهکارهای خشونت سیاسی اثر بخشند؟ این راهکار که به فرمان عده ای معدود صادر میشود، فراگیر نیست و نمیتواند توان همگانی را بسیج کند. بهمین دلیل، چنین رفتاری به یک پیش شرط لازم برای دستیابی به یک دموکراسی با ثبات همیشگی تبدیل نمیشود و در مشارکت دادن مردم شکست میخورد.
انتقام جویی و خشونت؟ امروز باید ایرانیان خود را والاتر از انتقام جویی و هرگونه رغبت به کشتار و خشونت ببینند. باید بتوان برای آنان که در سوی دیگر مبارزه اند این تسهیلات را ایجاد کرد که بدون خونریزی، تسلیم اراده مردم شوند.
اگر راهی بجز خشونت نبود چه؟ به نیکی آگاهام که بسیاری از هممیهنانام چنین میپندارند و تحول سیاسی در ایران را بدون خشونت ممکن نمیدانند. ولی من باور خود را بر مبنای مبارزات بدور خشونت و بر نیروها و تواناییهای تمام مردم پایه ریزی کرده ام. معتقدم که قیام بدور از خشونت برای ایجاد تحول، بر مبنای این اصل پایه ریزی شده است که "وسیله" نه تنها بر هدف تاثیر میگذارد که سرانجام آن را هم معین میکند.
هدف نهایی چیست؟ فلسفه من، مبارزه ملی ما را فراتر از یک "ماموریت رهایی بخش" میبیند، چرا که آن را به صورت یک پیکار در راه کاشتن نهال سیاسی و نهادینه کردن اصول مردمسالاری و استقرار جامعه مدنی ترسیم میکنم.
این مهم است که باید به آرمانهای خود وفادار بمانیم که در غیر این صورت به جرگه "ستمگران" پیوسته ایم. تنها از طریق ایجاد یک تحول و تکامل عمیق در اندیشه مان است که میتوانیم به یک ملت مترقی و مدرن در قرن ۲۱ تبدیل شویم.
هرگز نباید از یاد برود که آنچه در نهایت سرنوشت ما را رقم خواهد زد، تعهد ما برای ساماندهی آینده از طریق پیاده کردن آرمانها و جامعه عمل پوشاندن به این اندیشهها است.
ما باید برای بدست آوردن چنین آیندهای زحمت بکشیم و تلاش کنیم، دوشادوش یکدیگر!
آخه این شازده ناکام سواد داره که کتاب تالیف کنه؟
پاسخحذف