هرچند نبینی تو ولی ملت ایران ..شیریست که بر پرچم خورشید نشان است

۱۳۹۲ مرداد ۲۷, یکشنبه

حسن روحانی و تحریف تاریخ مشروطیت ایران!

عکس، فتوشاپ است
آخوند حسن روحانی در سخنرانیش در مجلس شورای اسلامی و جلسه رای اعتماد به وزرا گفته است که: "مجلس، برآمده از اجتهاد و جهاد علما  و فقهای بزرگ در صدر مشروطیت بوده است". 

جناب حسن روحانیِ روحانی! نهضت مشروطیت ایران نتیجه مبارزات تجدد خواهان و آزاد اندیشان ایران زمین در دوران قجری بود، جنبشی که آغاز آن را باید به سالها قبل تر از اعلام مشروطیت و در دوران عباس میرزا، میرزا تقی خان امیرکبیر و میرزا حسین خان سپهسالار جستجو کرد؛ جنبشی که ماحصل خون دل خوردن چند نسل پی در پی و رشد افکار ترقی خواهانه، برانگیزش روح ناسیونالیسم و رفورماسیونی و رشد اجتماعی و سیاسی مردم بود که به مرور شکل گرفت و پی ریزی شد و اتفاقا کمترین سهم در آن را صنف روحانیت داشت.

همین صنف روحانیت، مخالف طرح های رفرم مالی مستشاران در ایران بودند (که منافع شان را در خطر می انداخت) و استدلال می کردند که چنان طرح هایی سبب نفوذ بابی گری و استخدام ارامنه و فرنگیان می شود! در نهایت هم روحانیت حکم می دهد که ".... نوز را مستوجب این می سازد که هر مسلمانی او را بکشد، هیچ لازم به فتوا نیست...کشتن سگ ساده ای ابدا مشکل نیست..."!

درخواست روحانیت از شاه در واقعه بست نشستن در حرم عبد العظیم (کوچ صغری) به موارد بی اهمیتی مانند برگرداندن تولیت یک مدرسه دینی، یا بخشایش یک آخوند گناهکار دغل در کرمان و یا "برداشتن قیمت تمبر دولتی از مستمریات روحانیون" محدود می شد که در نهایت بند مربوط به هزینه تمبر به دست یک غیر معمم و بدون اطلاع روحانیت به درخواست "تاسیس عدالتخانه" تغییر پیدا کرد و به امضای مظفرالدین شاه رسید! این همه در حالی بود که روشنفکران و آزادی خواهان، حتی بالاتر از "عدالتخانه دولتی" خواستار قیام ملی، مشروطیت و پارلمان ملی بودند؛ و همان ترقی خواهان بودند که با تشکیل کمیته هایی، به آگاهی دادن به عوام در جای جای ایران مشغول شدند.

بست نشینی ها، اعتراضات مداوم، نامه نگاری ها به شاه رو به موت، اطلاع رسانی به عوام، اصرار ترقی خواهانی چون مشیر الدوله و البته خارج شدن برخی روحانیت از قم به سمت عراق منجر به فرمان مشروطیت به سال ۱۲۸۵ شد. آخوند ها از همان ابتدای کار اصرار بر سهم بردن از تمام اعتبار مشروطیت برای خود بودند که با پیشدستی روشنفکران، درمجلس افتتاحیه ناکام ماندند! مداخلات و کارشکنی های امثال سید بهبهانی در کار قانون گذاری و مجلس و تدوین طرح نظامنامه انتخاباتی در همان شروع کار، روند کاری مجلس را کند کرده بود. رویارویی بیشتر شد و تا زمان تصویب متمم قانون اساسی که حتی روحانیون معتدل تر مشروطه خواه را هم در تقابل روح پیشرو و ترقی خواهانه مشروطیت قرار داد و متاسفانه  در سمت جبهه شاه مستبد و درباریان و انگلیس و روس ایستادند!

ولی مخالفت روحانیت با متمم قانون اساسی مشروطیت چه بود؟ این که قانون پیشنهادی می خواست همه مردم را بدون در نظر گرفتن دینشان مساوی بشمارد، این که تحصیل اجباری باشد، این که مطبوعات آزاد باشند (و آخوند ها می خواستند تحت نظر آنان باشد!)، این که مجلس تنها مرجع قانون گذاری باشد و روحانیت اصرار داشتند که قانون اساسی ایران "قرآن" است و در کل اینکه نظارات مستمر "شرعی" بر کار مجلس داشته باشد. زحمت و خون دل مشروطه خواهان در همان مجلس نزدیک به برباد رفتن بود وقتی که محمد علی شاه، فرمان پدرش را به "مشروعیت" تفسیر کرد و البته آخوندهای نماینده مجلس هم با جان دل آن را قبول کردند که البته با پافشاری روشنفکران و اصناف عقب نشستند.

روحانیت از همان ابتدای کار مشروطیت سعی در اسلامیزه کردن مجلس داشت که حتی شروع آن را می خواست مقارن با روز تولد امام دوازدهم شیعیان بگذارد و امروزه هم کسی چون حسن روحانی - به عنوان جانشین همان صنف- در نطق خود می گوید که  اساس مجلس و شور و مشورت از اسلام و قرآن است! در همین دوران هم اسلاف همان روحانیت، شمشیر دشمنی ومخالفت با تجدد و مظاهر پیشرفت و ترقی را به کمر دارند و برای مثال کسی چون ناصر مکارم شیرازی از حسن روحانی می خواهد که کتب موسیقی را از مدارس جمع کنند (+)! 

حسن روحانی همچنین در همین سخنرانی گفته است که مجلس شورای اسلامی ادامه دهنده راه مدرس (و به قول ایشان شهید!) باید باشد که الگوی بزرگ اخلاق و سیاست و شجاعت و قانون گذاری بوده و هنوز حرف هایش نو و تازه است! 

سید حسن مدرس، البته همان آخوند متحجرضد زنی بود که  گفته بود:
از اول عمرم تا بحال برايم بسيار مهالك در بر و بحر اتفاق افتاده و هيچكدام به بدنم لرزه درنيامده بود ، آخر ما هر چه تامل مي كنيم می بينيم خداوند قابليت در زن ها قرار نداده است كه لياقت انتخاب كردن را داشته باشند، اينها از آن زمره اند كه عقول شان استعداد ندارد و در حقيقت تحت قيوميت قرار دارند، چطور ممكن است به اينها حق انتخاب كردن داده شود؟!
و شاید همین حرف ها هنوز برای شیخ روحانی، تازگی و جذابیت داشته باشد چه حتی یک بانوی ایرانی را هم شایسته مقام وزارت ندانست و به کابینه اش دعوت نکرد!


*در نوشتن این متن، از کتاب "انقلاب مشروطیت ایران" به قلم ایرج پزشک زاد بهره گرفته شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تمام نظرات را می‌‌خوانم و اگر سخن تازه‌ای باشد، پاسخ می‌‌دهم. تنها خط قرمز "خورشید نشان"، ناسزا گویی و آوردن واژگان توهین آمیز است که با پوزش بسیار، حذف می‌‌شوند; و بجز آن، پذیرای هر اندیشهٔ مخالفی هستم. از خوانندگان گرامی‌ خواهش می‌‌کنم که از باز کردن "لینک" هایی که در بخش گفتمان‌ و بوسیلهٔ کاربران ناشناس گذشته شده است خود داری کنند که برخی‌ از آنها مشکوک به آلودگی "تروجان" و "بد افزار" هستند!