جناب آیتالله حاج سید علی محمد دستغیب (به همین دور و درازی!) سخنرانیای میکند و گوشهای هم به رژیم میزند؛ این سخنان بازتاب گستردهای می یابد و قند در دل هم وطنانمان آب میشود که چه؟ آیات عظام و مراجع تقید از جنبش آزادی خواهی مردم ایران حمایت کردند و در پی سود خواهی برای ملت اند. چندی پیش هم آیت الله وحید خراسانی (نهنگ خراسان!) اظهاراتی کردند که به دل بسیاری نشست و شادمان و امیدوار، خبرش را در فیسبوک خود و یا بالاترین به اشتراک گذشتند. (۱)
به گمان من، این ساده دلی بسیاری است که سبب مخالفت این آیات عظام (آخوندهای سابق!) را نمییابند و تنها به صرف اعتراض به رژیم، حمایتشان میکند و دل به ایشان میبندند. فراز هایی از سخنان دستغیب را در زیر بخوانید و به کلید واژهها توجه کنید (البته در کوتاه شدهٔ خبر و سخنرانی، این بخشها از قلم میافتد تا خواننده تنها به سطور نهایی و اعتراض آیت الله به رژیم پی ببرد!):
- از سر تا ذیل، ملتزم به رعایت احکام اسلامی باید باشند.
- اگر کسی کوچکترین نقصی در ایتان اوامر شرع داشت جهنمی میشود و هیچ راه نجاتی نیست.
- کسانی که به "ما انزل الله" عمل نمیکند "کافر، "ظالم" و "فاسق" اند.
- تمام واجبات باید انجام شود و از تمام محرّمات باید پرهیز شود.
- باید به تمام احکام اسلامی عمل شود و امروزه با منکراتی چون حجاب، غیر کارشناسی و گهگاه برخورد میشود.
- بر خورد با بی حجابی و بی بند و باری یک ضرورت است.
پس از این نصایح پدرانه و سخنان مشفقانه، آیت الله میفرمایند که باید به زمان پیامبر اسلام و علی بن ابیطالب باز گردیم و دستورت قرآن و سنت را مو به مو اجرا کنیم (و البته با التزام کامل به قانون اساسی جمهوری اسلامی)! طبق معمول سه خلیفه نخست هم از گزند سخنان نیش دار ملّای رافضی بی بهره نمیمانند که اگر کمی بحث آیت الله جلو تر میرفت، کار به فحشهای ناموسی هم میکشید! که شرم بر این نا عقلان روزگار که دعوای شیعه-سنّی را در کشورمان به راه انداختند و اگر اندکی درایت در امثال دستغیبها میبود از سرنوشت عراق و پاکستان عبرت میگرفتند و هر اراجیفی را پای منبرشان نمیگفتند.
خدا را شکر که امثال دستغیب یا آن شش مرجع تقلیدی که ایشان را تایید کردند (و از فرط شجاعت هم البته نامشان فاش نشده است!)، ولیّ فقیه کنونی نیستند که همین برنامههای دست و پا شکستهٔ تلویزیون (که به زعم جناب دستغیب یکی از زمینههای ترویج فساد در جامعه است!) هم نبود و ایران یک پله عقب تر میرفت و به کشور هایی چون عربستان و افغانستان دوران طالبانی میرسید که اینان میخواهند آنچه از شریعت و احکام اسلام عزیز! هنوز بر سرمان نیامده را هم نصیبمان کند.
اعتراض دستغیب این است که چرا احکام اسلام تمام و کمال اجرا نشده و اگر یک سخن راست میزند و به رژیم میگوید که پیش از مجازات اسلامی محاکمه کند، هدفش همان اجرای حد و حدود اسلامیست که تنها ایرادش در شکل صدور حکم است و اگر اعتراضی به زندانی شدن بی گناهان هم میرود، سوی کلام به طلبههای خود آیت الله باز میگردد که مورد بی مهری رژیم واقع شدند. میاندیشید اعتراض آیت الله خراسانی چه بود؟ ایشان شاکی بودند که چرا رژیم، به فرقهٔ ضالّه! مسیحیت جولان میدهد که دین خود را به بچه مسلمونها عرضه کنند. با تمام این احوال، ملت ما هنوز میاندیشد که میشود از نمد روحانیت برای خود کلاهی بسازند و به آنان دل خوش کرده اند.
جناب دستغیب بارها سخنانی ضدّ مردمی و ضدّ بشری گفتند و چون یکبار به میر حسین موسوی پیام تسلیت میدهد یا اعتراض کوچکی میکند،قهرمان ملی ما میشود و میشود سید مظلوم! شاید بیش از این که گناه را به سر این ملّا یان بیندازیم که نسل پشت نسل خرافات و جعلیات خود را به ما دادند (و بی کارِ نکرده از دسترنجمان بهره بردند و هیچ خیری هم نرساندند)، باید تقصیر را متوجه خود کنیم که آنان را بر دوش خود سوارکردیم و میکنیم و عبرت هم نگرفتیم.
مشروح سخنان آیت الله دستغیب از سایت انقلاب اسلامی
مشروح سخنان آیت الله دستغیب از سایت انقلاب اسلامی
نوشته مرتبط:
دوست عزیز
پاسخحذفبا این نظر شما کاملا موافقم که روحانیون اسلامی ما به هیچ وجه به وظیفه شرعی خود که دادخواهی است عمل نمی کنند. همه ی آن ها یا وابسته به حکومت هستند که در این صورت با انتقاد از حکومت مواجیب خودشان به خطر می افتد یا از حکومت می ترسند که در این صورت هم لایق لباس و لقبی که دارند نیستند.
این مطلبی که می فرمایید را کاملا قبول دارم ولی دوست دارم خطری را گوشزد کنم که خلاصه ی آن را می توان در این جمله آورد که "جنبش سبز را لطفا محدود نکنید." به همین سادگی. لزومی ندارد که همه ی مخالفان رژیم از یک طیف و عقیده باشند. شاید بشود گفت که تقریبا همه ی کسانی که مخالف وضعیت موجود در کشور هستند در زمره جنبش سبز قرار می گیرند(البته در مورد این تعریف خیلی پافشاری نمی کنم زیرا که جنبش سبز تعریف مبهمی دارد). لزومی ندارد همه حتما لیبرال باشند یا همه صرفا در دسته ی دیگری قرار گیرند.
به نظر بنده مهم این است که همه مصالمت آمیز به در کنار هم زندگی کنند و کسی به این قدرت نرسد که آزادی های دیگری را سلب کند. در واقع در همین جمهوری اسلامی نیز اگر قدرت به دست روحانیون تندرو غبضه نمی شد وضع به مراتب بهتری داشتیم و شاید به فکر جنبش سبز هم نمی افتادیم.
به هر حال آقای دستغیب هم برای خودش نظری دارد. در هر صورت او آخوند است و طبیعی هم است که این طور فکر کند. آنچه که محرز است او از بارها مخالف خود را اعلام کرده و حتی چندین بار مورد تعددی نیرو های رژیم قرار گرفته. خودم را که با او مقایسه می کنم می بینم که در مقایسه به جایگاهی که داریم بیشتر از من هزینه داده است کما اینکه من هم آدم فعالی بوده ام.
غرض از یادداشتم این بود که افراد را از گردونه جنبش اخراج نکنید کما اینکه مخالف آن ها باشید. به قول مقام عظمی !!! به فکر جذب حداکثری و دفع حداقلی باشید.
امیدوارم که شاد سرزنده باشید.
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفکاملا با شما موافقم و امیدوارم تند نرفته باشم که تنها هدفم از این نوشته این بود که از امثال دستغیبها قهرمان سازی نشود. حق با شماست و هیچ کس نباید چوب خط بر دارد و بخواهد دیگری را حذف کند. در یکی از نوشتههای پیشینم، به کدیور تاختم که چرا چنین کرده و از دولت آمریکا میخواهد که مجاهدین (که ۱۰۰% با ایشان مخالفم) را جدا از جنبش مردم ایران بداند و یا چرا حتی پس از کشته شدن بیش از ۳۰ نفرشان حتی یک خط هم در وب سایتهایشان ننوشتند. و یا چرا با شاهزاده رضا پهلوی چنین میکنند و حساب خودی-- غیر خودی باز میکنند....ولی در سوی مخالف، هنگامی که صانعیها و محتشمی پورها و موسوی اردبیلیها قهرمان ملی ما میشوند، قلم بر میدارم و از این اشتباه مینویسم! ممنون
پاسخحذفبابا اخوند اخونده
پاسخحذفمگه میشه اینها از این حکومت که از گدایی و روضه خوانی به این همه ثروت رسوندشون ناراضی باشند اینها حکم همان مخالفهای در مجلس رو دارند که نشان دهند ازادی بیان هست
به امید نابودی تمام اخوندهای یادمان باشه اخوند خوب فقط اخوند مرده است