گفتگوی لیلی پور زند با بی بی سی فارسی را میدیدم،،،بغضام گرفت....چه تحلیل سیاسی ای؟...چه تحلیل اجتماعی ای؟...چه تفسیر ای؟...هیچ نمیشود گفت و صد سال بعد اگر بخواهند از امروز ما بنویسند، باید بگویند که دورانی سیاه، اختناقی دهشتناک، استبداد و ظلمی فراگیر که نصیب ملت نگون بخت ما شده است...باید بگویند که صد سال پیش در این کشور، رژیمی بر سر کار بود که پیرمردی ۸۰ ساله و بیمار را به جرمی ناکرده به "گروگان" گرفته بود...پیرمرد، ۱۰ سال از دیدار خانواده و عزیزانش محروم و تنها دلخوشیاش شنیدن صدایشان از آن سوی کره زمین بود! دخترش میگفت که نامه نگاریها و "التماس"هایشان به بالاترین مراجع دولتی و مذهبی اثر بخش نبود که ای نفرین به آنان...
دخترش بغض کنان گفت که "سیامک پورزند" زندگی را دوست داشت ولی دیگر نمیتوانست دوری عزیزانش را تحمل کند و خود را "آزاد" کرد....یادش گرامی باد.
ویدئو گفتگو با لیلی پورزند
پینوشت
شرح کوتاهی از زندگی سیامک پورزند در واپسین سالهای حیات را در وبسایت روزآنلاین میتوان خواند که در گفتگویی با دخترش آمده و البته بسیار غم انگیز است- لینک
*کاریکاتور از رادیوزمانه
لینک نوشته در بالاترین
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذف