هرچند نبینی تو ولی ملت ایران ..شیریست که بر پرچم خورشید نشان است

۱۳۹۰ مهر ۲, شنبه

یورش پلیس و قتل دخترِ جوان، نسل های سوخته ما ایرانیان و یک تجربه شخصی‌


باز هم نمونه‌ای دیگر. دفعه پیش پسری جوان بود که در فرار از"حمله"  نیروی انتظامی  به یک پارتی از بلندی افتاد و جوانمرگ شد و اینبار هم سرنوشت دختری جوان گشت. نیروی انتظامی از جنایت خود به عنوان حمله به یک پارتی "شیطانی" یاد می‌‌کند و خود را مستحق می‌‌داند (از اینجا بخوانید)! نوشتن و خواندن این سطور آسان می‌‌نماید و شاید نتوانیم حال و روز آن خانواده‌ای را درک کنیم که دخترشان چنین بی‌ دلیل جان باخت.

پنداری جوانان ایران زمین محکوم به مرگی تدریجی‌ اند؛ یک ماه در سال که نه حتی می‌‌توانند در خیابان بیاشامند و بخورند و به آبتنی روند و دو ماه در سال باید عزا بگیرند و سوگواری کنند و در مابقی سال هم از هر تفریحی محرومند. اگر تفریحی هم باشد که زیرزمینی شده است و به فساد هم کشیده می‌‌شود. گویی که پسران و دختران ایرانی‌ بغیر از تمام عالمیان اند که می‌‌توانند بی‌ ترس از زندگی‌‌شان لذت برند.

همه چیز ممنوع است! که حتی نتوانی صدا ضبط ماشینت را بی‌ دلهره بلند کنی‌ یا سگت را برای گردش به خیابان بری. تفریح جوانان در نبود هیچ مرکز تفریحی تنها به خوردن و یک رستوران محدود شده است که تازه آن هم بی‌ قوانینِ اجباری نیست. یک قلیان مانده بود که آن را هم ممنوع کردند!

و این تازه آغاز ماجراست و وقتی‌ آن دختر یا پسر جوان به سن دانشگاه رسید و پدر و مادرش به خارج از کشور فرستادنش، به‌ یک باره خود را در دنیایی دیگر می‌‌بیند و کم پیش می‌‌آید که در همان ابتدا دست به ماجرا‌جویی نزند و چندین سال عقده را خالی‌ نکند (و خود از نزدیک شاهد بسیاری‌شان بودم).

باری، از پلیسی‌ که با خودرویش از روی معترضین رد می‌‌شود و یا آنها را از بالای پل به پایین می‌‌اندازد هم بیشتر انتظاری نیست و آن دختر بینوا حق داشت که بترسد و فرار کند که اگر دستگیر می شد خدا می‌‌دند که چه سرنوشتی نصیبش می‌‌گشت.

شخصا تجربه ای مشابه دارم ولی‌ پایان ماجرا‌ برای من به گونه‌ای دیگر بود. در مهمانی (تولد) دوستی‌ و به قول برادران ارزشی محفلی "مختلط" بودم و البته الا یا ایها الساقی. پاسی از نیمه شب گذشته بود، برادران وظیفه شناس پلیس به جلوی در آمدند و خواستند که با زور وارد شوند. دوستانم را دیدم که دختر و پسر از لبهٔ باریک دیوار (طبقهٔ دوم) فرار کردند و مخفی‌ شدند. من و چند نفری هم که لابد شهامتش را نداشتیم و یا حس و حالش را به حالت تسلیم در را باز کردیم و ولی‌ ماجرا‌ برایمان ختم بخیر شد. بله! پلیس فاسد و رشوه گیر ایران که در ازای مبلغی از ورود به خانه صرفِ نظر کرد.

نسلی سوخته ایم که جوانی‌ مان را به باد دادند و برای بسیاری  و از جمله آن دخترِ مقتول، آینده اش را هم تباه کردند.

* عکس از

لینک نوشته در وبسایت بالاترین

۶ نظر:

  1. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  2. "ببین .... شاید ماشین بغلیت نخواد مذخرفاتی که تو گوش میدی، به گوشش بخوره. شاید تو اون آپارتمانی که تو توش پارتی میگیری و صدای آهنگت رو زیاد میکنی یه عده آرامششون به هم بخوره. به جای اینکه طلبکار باشی رفتار حیوانی خودت رو درست کن"

    پیام سانسور شده از یک ناشناس!

    پاسخحذف
  3. اقای عزیز پارتی بگیر اما مزاحمت ایجاد کن
    ما خونه ویلایی پارتی داشتیم سر و صدا خیلی بد نبود کسی هم نیومد
    اما تو اپارتمان پارتی بودیم که بخاطر ایجاد سر و صدا همسایه ها زنگ زدن به پلیس پس قبل اینکه پلیس رو مقصر بدونیم باید این بیشرفایی که خبرچینی میکنن رو مقصر دونست
    هرچند که پلیس هم برخوردش اشغاله

    پاسخحذف
  4. نا شناس عزیز که اولین نظر را دادی نظر این ناشناس را هم بشنو:
    دزدی سه میلیارد دلاری دار و دسته احمدی نژاد حیوانی نیست ولی مهمانی دادن چند جوان حیوانی است و البته رفتار نیروی بی غیرت انتظامی که در میدان کاج شاهد قتل بود ولی جرات دخالت نداشت و در اینجا به چند دختر و پسر حمله دلیرانه کرده انسانی است...
    ای درود به شرف خودت و آقایت

    پاسخحذف
  5. ajab, mardom police seda mikonan vase inke seda azyateshon mikone. jalebe.
    shayad ham vase inke in hokomat hame maro karde police ham dige.
    hame jai donya mardom tafrih mikonan, kasi ham koshte nemishe. Har kasi to donya haghe dare mehmoni dashte bashe che to aparteman ya khone villay. chera in marasem mazhabi ke har rooz hast kasi ro aziyat nemikone? khob dige seday marg, aza vase dost dashtani, ama seday khande va shadi naaaaaaaaaaaaa

    پاسخحذف
  6. این خبر واقعا ناراحت کننده است اما من زمانیکه در ایران زندگی می کردم واقعا در همسایگی مان از سروصدای وحشتناک این نوع میهمانی ها و پارتی ها در عذاب بودم البته هیچوقت پلیس خبر نکردیم ولی واقعا از ناچاری از ته دل بهشون فحش و نفرین می دادیم که چندین ساعت و حتی تا نصف شب برای اندکی شادی خودشان مزاحم خواب و آرامش همسایه ها می شدند و هیچوقت هم معذرت خواهی نمی کردند.هرچه هم همسایه نزدیکتر بودیم این تجربه وحشتناکتر بود بخصوص وقتی طبقه بالای ما بودند صدای صندلهای زنان موقع رقص چند ساعته و صدای موسیقی گوشخراش اعصاب خورد کن بود…ولی در اروپا بسیار به ندرت اتفاق میوفته که مردم اینطور با ایجاد سرو صدا و موسیقی همسایگان رو آزار بدهند و اگر در اروپا هم اینقدرهمسایه آزاری بکنند قطعا همسایه ها پلیس خبر می کنند.

    پاسخحذف

تمام نظرات را می‌‌خوانم و اگر سخن تازه‌ای باشد، پاسخ می‌‌دهم. تنها خط قرمز "خورشید نشان"، ناسزا گویی و آوردن واژگان توهین آمیز است که با پوزش بسیار، حذف می‌‌شوند; و بجز آن، پذیرای هر اندیشهٔ مخالفی هستم. از خوانندگان گرامی‌ خواهش می‌‌کنم که از باز کردن "لینک" هایی که در بخش گفتمان‌ و بوسیلهٔ کاربران ناشناس گذشته شده است خود داری کنند که برخی‌ از آنها مشکوک به آلودگی "تروجان" و "بد افزار" هستند!