هرچند نبینی تو ولی ملت ایران ..شیریست که بر پرچم خورشید نشان است

۱۳۹۰ دی ۲۹, پنجشنبه

جامعه‌ای بر باروت دشمنی‌ و کینه ها! (دنباله تابوشکنی گلشیفته)



بحث اینکه کار گلشیفته خوب بود یا بد، مفید بود یا بی‌ اثر، قهرمان و اسطوره شد و تابو شکست و فریاد فرو خورده نسل‌ها را زد و یا خیر، نیست. صحبت از ولوله‌ای که برپا شد و اخبار دنیای مجازی که بیش از یک روزی است  گرد آن است و یا اگر این دغدغه عامه مردم هست یا نیست و چه‌خبر‌های مهم و حیاتی تری را جا انداخته‌ ایم هم نوشته‌ای دیگر را می‌‌طلبد.

برای من این گران بود که خود را در میان جامعه‌ای پر از تضاد (که البته طبیعی است) می‌‌بینم که پر از دشمنی است و اینکه فقر فرهنگی‌ ما چگونه خود را عیان کرد و آن هم در میان طبقاتی که به اینترنت دسترسی دارند و در دهکده جهانی‌ از همه چیز باخبر می‌‌شوند. جمعی‌ که مردمانش طاقت هم را ندارند و هیچ اندیشه خلافشان را بر نمی‌‌تابند. حالا همین چه "تراژدی" ای خواهد بود وقتی‌ که با ژست‌های روشنفکری هم همراه باشد!

مردمانی که انگ "تعصب" و "خشک مذهبی‌" به منی‌ زدند که کار گلشیفته را نپسندیدم و گفتند که به کسی‌ مربوط نیست و"انتخاب شخصی‌" هر کسی‌ برای‌ خودش است و ندانستند که خود، تحمل  "انتخاب شخصی‌" من را هم نداشتند. از آن سو هم گروهی بودند که با بغض و کینه، زشت‌ترین ناروا‌ها را به این هنرمند زدند و محاکمه اش کردند. بله! به دنبال محکومیت او بودند که انگار جرمی‌ واقع شده است و آنها هم در جایگاه قضاوت اند.

انگار در دور باطلی هستیم. خود نسل‌های گذشته مان را سرزنش می‌‌کنیم که احساساتی‌ بودند و به افراط رسیدند و انقلابی آغاز کردند که خوب و بد را سوزاند و ولی‌ می‌ اندیشم در فردای ایران اگر هم  نظامی جدید بر کار بیاید، همان بغض‌ها و دشمنی‌ها و نفرت‌ها را خواهیم دید و چه دغدغه‌های جدیدی.

بله! راه بسیار درازی برای فرهنگ سازی داریم و کار یک شب و دو روز و تابو شکنی‌های انقلابی نیست.

نوشته من در مورد برهنه شدن گلشیفته فراهانی (خواندن کامنتها در این وبلاگ و وبسایت‌های بالاترین و آزادگی خواندنی است!).

 *کارتون از وبسایت مردمک

۵ نظر:

  1. مردمانی که انگ "تعصب" و "خشک مذهبی‌" به منی‌ زدند که کار گلشیفته را نپسندیدم و گفتند که به کسی‌ مربوط نیست و"انتخاب شخصی‌" هر کسی‌ برای‌ خودش است و ندانستند که خود، تحمل "انتخاب شخصی‌" من را هم نداشتند

    پاسخحذف
  2. دوست عزیز،
    شما بر اساس نوشته خودتان باید تحمل شنیدن صدای مخالف خود را نیز داشته باشید. کسانیکه با شما مخالف بودند نوشته شما را نپسندیده اند ، اینکه چیز عجیبی نیست. معلوم است که در یک جامعه صد ها هزار هزار هزار اندیشه و باور و فرهنگ و عقیده و ... وجود دارد، اصلا جامعه بدون اینها که جامعه نیست، بستری مرده است. معلوم است که در جامعه دوست و دشمن و هم اندیش و منتقد و ... هست. مگر در هیچ جای این کره خاکی یک جامعه یکدست که همه عاشق هم باشند وجود دارد؟! باید از رویا خارج شویم. فرهنگ مگر چیست؟ هر جامعه ای فرهنگ دارد، و فرهنگ همین تضادها و انتقادها و اختلاف سلیقه ها و نیز دوستیها و اتفاق آراهاست . به هر روی نمیدانم شما چرا از سویی این نوشته را نوشته اید، و از سویی مخالفتان را در همین نوشته بر نتافته و تلویحا به او انگ بیفرهنگی زده اید.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. "شما بر اساس نوشته خودتان باید تحمل شنیدن صدای مخالف خود را نیز داشته باشید. کسانیکه با شما مخالف بودند نوشته شما را نپسندیده اند ، اینکه چیز عجیبی نیست"

      --------------------------
      دوست عزیز! شما انگار نوشته من رو با حوصله نخواندید. من اختلاف عقیده رو طبیعی می‌‌دونم ولی‌ این نکته بود که به من برچسب زند و به هر کسی‌ که خلاف عقیده اونها رو داشت..توهین کردند و بهتان زدند. به نظر شما اینها فرهنگی‌ و طبیعی است؟

      من به شخص خاصی‌ هم انگ نزدم و بحث من فراتر از این‌ها بود که انگار آن را درنیافتید.

      حذف
  3. گرجه کسی از من نظری نخواسته ، ولی نمی توانم جلوی خودم را بگیرم و نگویم:
    "یک - من از سلطنت و سلطنت طلبی متنفرم و آن را از جمله نشانه های عقب ماندگی اجتماعی و تاریخی می دانم . دو -این خانم مرجان را هم اصلا به عنوان یک هنرمند قبول دارم و فکر می کنم در این داستان ، مجاهدین قصد سوءاستفاده های سیاسی و تبلیغی داشته اند. ولی با همه این ها، با کلیت حرف شما موافقم . و آن اینست که تا زمانی که ما آماده پریدن و دریدن یک دیگر - به هر بهانه ای - هستیم ، همین خواهد ماند که هست.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. "گرجه کسی از من نظری نخواسته ، ولی نمی توانم جلوی خودم را بگیرم و نگویم"

      اینجا برای همین است که دور هم باشیم و بحث کنیم..ولی‌ انگار در مورد یک نوشته دیگر من اینجا نظر دادید!

      حذف

تمام نظرات را می‌‌خوانم و اگر سخن تازه‌ای باشد، پاسخ می‌‌دهم. تنها خط قرمز "خورشید نشان"، ناسزا گویی و آوردن واژگان توهین آمیز است که با پوزش بسیار، حذف می‌‌شوند; و بجز آن، پذیرای هر اندیشهٔ مخالفی هستم. از خوانندگان گرامی‌ خواهش می‌‌کنم که از باز کردن "لینک" هایی که در بخش گفتمان‌ و بوسیلهٔ کاربران ناشناس گذشته شده است خود داری کنند که برخی‌ از آنها مشکوک به آلودگی "تروجان" و "بد افزار" هستند!