سالها نوشتههای دکتر احمد زید آبادی را میخواندم و میآموختم. قلم شیرین و روان، نوشتهٔ بی حبّ و بغض و مطالب عمیق و آموزندهاش سبب می شد که چون شاگرد چندین بار از ابتدا تا انتهای مقاله را بخوانم و دوره کنم.
شرف آل قلم را پس از دو سال حبس مرخصی دادند. حبسی به جرم ناکرده و تنها به بهانه اندیشیدن و نوشتن و سخن گفتن. همان که رییس جمهوری کودتا گفت: "در ایران کسی به خاطر اظهار نظر در زندان نیست"!
حبسی که زندانی از حقوق اولیه خود (حتی بر اساس قوانین جمهوری اسلامی) هم محروم بود. وکیل و دادرسی و عدالت انگار در ایران شوخی است و زندانی را پس از حبس تا چندین هفته نشانی نیست. همچون دختری ۲۷ ساله -پگاه آهنگرانی- که او هم به جرم سخن گفتن بازداشت شد و تا قریب به دو هفته کسی نمیدانست کجاست و خانواده اش چه کشیدند!
و در آن سوی جهان که یک جانی نژاد پرست بمب منفجر میکند و در یک ساعت مداوم تک تک قربانیانش را به رگبار میبندد و تیر خلاص میزند را وکیل میدهند و حق استفاده از مواد قانونی که حتی برای حبس چند هفته ایش هم قاضی باید رای صادر کند و البته هم خلاصه جریان دادگاه پشتِ درهای بسته را به اطلاع عموم می رسانند.
و اینجا انگار سیاره دیگریست که پس از دو سال چون زندانی بی گناه را برای ۴۸ ساعت مرخصی دادند، تا ۵۰۰ میلیون تومان وثیقه میگیرند و همان ۲ روز را هم تحمل نمیکنند و شرف آل قلم را زودتر به بازداشتگاه میبرند.
احمد زیدآبادی می گوید: "زندگی به اندازه ای زیباست که همه چیز را می توان قربانی آن کرد، مگر شرافت را، که عزیزتر و زیباتر از زندگی است و لایق آنکه زندگی را قربانی آن کرد. این اصل اساسی زندگی من است و هر کس لحظه ای در این باره تردید کند هرگز مرا نشناخته است".
امیدوارم که روزی دوباره فرصت شود که بتوانم در محضر استاد بسیار بیاموزم.
* کاریکاتور از رادیوزمانه
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذف