در جامعهای زندگی میکنم که مردمش، در نظر سنجی فیسبوکی خود چند جوان که دمی برای شادی گرد هم آمدند را شخصیت برتر هفته میدانند و پس از آنها پسرکی خردسال که در برنامه تلویزیونی "سوتی" داد و همه دستش انداختند! در این مملکت، احمد زید آبادی که پس دو سال زندان به جرم نوشتن و اندیشیدن برای دو روزی آزاد شد و به خانهاش رفت و زودتر از موعدِ مقرر به حبس بردنش سوم است!
انتخابی که میتوانست لبخندی به لب کودکان شرف آل قلم بیاورد که برنامه "پارازیت" را میدیدند و حس کنند که پدرشان برای "هیچ" به زندان نرفت و مردمش به فکرش هستند و هوایش را دارند. راستی، کسی دیگر از هاله سحابی و هدی صابر و بسیاری دیگر مینویسد؟ که انگار خونشان به هدر بر زمین ریخت و چون صدها ایرانی دیگر که فراموش شدند و کسی یادشان هم نمیکند...
ما چه مردم قدر ناشناس و فراموشکاری هستیم و عجب جامعهای و عجب کشور گل و بلبلی!
نوشتههای مرتبط در این مورد از من:
ماجرای کودک مشهور شده برنامه کودک و پوزش خواهی از خانوادهاش و بزرگسالی او
دو سال بی خبری از زید آبادی در ایران و وکیل و شرح دادگاه برای "جانی نروژ"
لینک نوشته در وبسایت بالاترین
نوشتههای مرتبط در این مورد از من:
ماجرای کودک مشهور شده برنامه کودک و پوزش خواهی از خانوادهاش و بزرگسالی او
دو سال بی خبری از زید آبادی در ایران و وکیل و شرح دادگاه برای "جانی نروژ"
لینک نوشته در وبسایت بالاترین
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفمرسي از متن خوبتان. متاسفانه گويا باز سرنوشت ما در اين شده که استبداد خود ضعيف شود و با دست خود از صحنه رود و آنگاه استبدادي تنومندتر سر کار آيد. ملتي که اميد به اشتباه حاکم بسته همين است دوست عزيز.
پاسخحذفدوست عزیز زیدآبادی و امثال او چوب اشتباه خود را میخورند
پاسخحذفاینجاست که باید فهمید اسلام با مسالمت از قدرتکنار نمیره.
ما قدر فرصت هایمان را ندونستیم