می نویسند که از "باکری"ها طلب کارند و آنها را برای ادامه جنگ
سرزنش میکنند. وصیت نامه امثال باکری را به رخ
میکشند که از اسلام و امامشان گفته بود. دلیل میآورند که هر کس که
پس از آزاد سازی خرمشهر اعتراضی نکرد و به جبهه رفت و کشته شد خائن بود. (از اینجا بخوانید)
ولی باکریها باید چه میکردند؟ به خانه مینشستند تا اعتراض کنند
به مسیر راهی که از کربلا تا بیت المقدس کشیده شده بود؟ آیا صرف اعتراض
آنها اثرگذار بود؟
آیا آزادسازی خرمشهر در سال ۱۳۶۱ را باید معیاری برای قهرمان دانستن
سربازان جنگ بدانیم؟ در وهله نخست آیا صرف حضور در جنگ مساوی است با قهرمان بودن؟
اصلا یک مرحله پیشتر. آیا عملکرد این افراد پس از خاتمه جنگ و یا خانوادهشان میتواند معیاری برای قهرمان ندانستن ایشان باشد؟
ابتدا باید این سوال را در پاسخ پرسش آنها پرسید که آیا صرف یک وصیت نامه را باید ملاک قرار دهیم که کسی چون باکری هیچ نظری به کشورش نداشت و
تنها آرمان او امامش بود؟ و مگر میشود خودمان را در بیش از ۲۰ سال پس از
خاتمه جنگ در ذهنیت آنان گذاشت و باتوجه به معیارهای امروز نتیجه گرفت؟! این که آنان را محکوم کنیم بجرم (!) آنکه مرید امامشان بودند و خود را سرباز اسلام میدانستند.
معضل همیشگی در تفسیرهایمان ندید گرفتن ظرف زمانی است; این که
مثلا بدون دانستن شرایط جنگ و اوضاع بحرانی کشور نتیجه بگیریم که کسی چون باکری
میتوانست پس از تصمیم رهبران کشور به ادامه جنگ به خانه بنشیند و برای اعتراض نظارگر ادامه جنگ باشد.
جوانان و حتی نوجوانانی که بالغ هم نبودند و در آن تب و تاب انقلابی
که روشنفکران و پیران ملی ما هم در دام آن افتادند، جان و جهان خود را سپر
گلولههای دشمن دیوانه بعثی کردند و ما امروز بخواهیم نتیجه بگیریم که آنان منافع مردم خود را در نظر داشته اند یا نه. و آن چه بی انصافی است!
این حقیقت که تقصیر ادامه ۵ سال آخر جنگ ایران و عراق به گردن رهبران آن رژیم و تصمیم گیریهای اشتباهشان بود بر کسی پوشیده نیست. ولی آیا این انصاف است که شرکت سربازان ایرانی (که همه سردار میهن
بودند) در جنگ پس از بازپسگیری خرمشهر را اشتباه آنان
بدانیم؟
آیا آن موقع هم اسناد رو شده بود و آقای هاشمی رفسنجانی هم خاطراتش را نوشته بود که همه بدانند که پیشنهاد صلح آمده بود و ادامه جنگ چه خسران بزرگی است؟ و مگر سرباز جنگ میتواند پشت جبهه را خالی کند به این بهانه که رژیم پیشنهاد جنگ را بپذیرد؟ (از اینجا بخوانید) و مگر امروز کسی در آمریکا سربازان و درجه داران ارتش آن کشور را برای درگیری در نبردی اشتباه در ویتنام شماتت میکند؟ که رییس جمهوری و سیاستمداران آن کشور مسوول بودند.
آیا آن موقع هم اسناد رو شده بود و آقای هاشمی رفسنجانی هم خاطراتش را نوشته بود که همه بدانند که پیشنهاد صلح آمده بود و ادامه جنگ چه خسران بزرگی است؟ و مگر سرباز جنگ میتواند پشت جبهه را خالی کند به این بهانه که رژیم پیشنهاد جنگ را بپذیرد؟ (از اینجا بخوانید) و مگر امروز کسی در آمریکا سربازان و درجه داران ارتش آن کشور را برای درگیری در نبردی اشتباه در ویتنام شماتت میکند؟ که رییس جمهوری و سیاستمداران آن کشور مسوول بودند.
گرچه مغرض همه جای هست و مسلم بسیاری بودند که از به جبهه رفتن خود
استفاده بردند و طلبکار شدند و خون ملت را در شیشه کردند. آن محسن رضایی
بود که از ناموس رای خود گذشت و آن امثال رحیم صفوی بودند که خاتمی را
تهدید کردند که با اسلحه سنگین دانشجویان را به تیر میبندند (۱۳۷۸). سردارانی چون علی فضلی -که از چشم خود در جنگ نبینا شد- به آنجا رسیدند که دیروز به صف سرکوبگران جنبش سبز پیوستند. حکایت اینان البته متفاوت است و نه تاریخ که نسلهای امروز ایران قضاوتشان میکنند.
من -داریوش- یک شهروند ایرانی تا ابد خود را بدهکار سربازان جنگ
میدانم. اهمیت ندارد که آنان خود طلبی نمیکنند و این جمهوری اسلامی است
که بت میسازد و پشت آنها پنهان میشود و از نامشان برای خود استفاده
میبرد؛ این برایم مهم است که جان باختن و علیل شدن همانها بود که خاک
ایران را از شر دشمن بعثی نجات داد.
لینک نوشته در وبسایت بالاترین
به چه نکته اي اشاره کرديد!
پاسخحذفبا اينکه اگر از مردم آمريکا درباره جنگ ويتنام بپرسيد بدون شک بيش از نود درصد
اونرو اشتباه و آمريکا رو متجاوز ميدونند منتها به هيچ عنوان به سربازانشون در اون جنگ
توهين نميکنند و ازشون طلبکار نيستند
برعکس ما ايراني هاي از همه طلبکار
فرق ما با اونها اين هست اون وقت دموکراسي مثل اونها هم مي خواهيم!!!
داریوش عزیزم،
پاسخحذفدرود،
این پاسخ من خدمت شما است:
یک-
من نگفتم هر کسی به جبهه رفت خائن بود!
من نوشته کسانی که امثال باکری به صورت داوطلبانه به جبهه رفته اند، خائن به ایران بوده اند.
دو دلیل ساده دارم:
الف-آنها برای دفاع از ایران نرفتند، بلکه در آن مقطع برای حمله به یک کشور دیگر و آزاد سازی قدس و کربلا به جبهه رفته اند! عمل آنها هیچ ربطی به ایران و ایرانی ندارد.
ب- در اثر اعمال آنها، جنگ شش سال بیشتر طول کشید و خسارتی بالغ بر یک هزار میلیارد به کشور وارد شد و بیش از یک میلیون کشته و زخمنی نیز حاصل عمل آنها است.
-------------چرا باید آنها را قهرمان بدانم!؟
دو- آنها هدف و انگیزه شان، آرمان خمینی بود...! چرا منتش بر سر مردم ایران باید باشد؟!
سه-
من نگفتم باکری ها باید اعتراض می کردند (که اگر من جای آنها بودم، چنین می کردم!)،
بلکه نوشته ام آنها حداقل می توانستند گوشه خانه ود بنشیند و فرمانده جنگ نشوند.
آیا این خواسته زیادی است؟!
چهار-
ترکیبی از وصیت نامه، عمل و نتیجه عمل این اشخاص، معیار سنجش ما برای قهرمان دانستن آنها است.
وصیت نامه آنها که مشخص است، حرفی از کشور ایران در آن نیست و تنها سخن از آرمان خمینی است. عمل آنها نیز که آدم کشی و جنگ بوده است و از همه بدتر، نتیجه عمل آنها نیز نابودی ایران بوده است، چرا من باید خودم را به آنها بدهکار بدانم ؟!
پنج-
امثال باکری می توانستند چون صدها هزار ایرانی دیگر که حاضر نشدند در حماقت جنگ شرکت کنند، خانه نشین شوند.
شش-
نوجوانان اگر در تب و تاب جنگ افتادند، حاصل شستشوی مغزی صادق آهنگران ها و دیگر سرداران جنگ بوده، حضور کودکان در جنگ، نشانه خباثت و بی شرمی رژیم و سپاه پاسداران بوده و لاغیر...!
هفت-
کسی سربازان ایران مقصر ندانست، در وبلاگم به صراحت نوشته ام که روی سخن من با امثال باکری است، نه سربازی که به زور به جنگ برده شده است.
هشت-
کسی به سربازان ایرانی توهین نکرد، اصولا قیاس جنگ ویتنام و جنگ ایران و عراق، قیاس مع الفارق است.
در جنگ ایران و عراق، این بسیجی ها و داوطلبین بودند که در ادامه جنگ، نقش عمده ایفا کردند.
شما در کجای جنگ ویتنام می بینی که کسانی به نام بسیجی و داوطلب، به جنگ بروند ؟!
سپاس از شما گمنام عزیز... حرفها بسیار زیاداند ولی بگذاریم که دیگران هم به بحث ما بپیوندند.
حذفاحمد
پاسخحذفشما که عکس این جنایتکاران را میذاری توی سایتت یکبار از خودت پرسیدی یا اصلا یکبار فکر کردی که چرا علی باکری برادر بزرگتر همین باکریها جز مجاهدین بود برادران کوچکتر به روی همرزمان برادر بزرگ تیغ گشیدن در زندانها قتل عام کردن؟؟
یا چرا حسن جهان آرا برادر محمد جهان ارا فرمانده معروف سپاه خرمشهر برادرش حسن جزء قتل عام شدگان سال 67 هست؟؟
چون حسن همچون محمد زیر پرچم سپاه برای جنگ نرفت بلکه با پرچم سازمان مجاهدین خلق رفتن در جنگهای خرمشهر و ابادان که البته به لطف رژیم ولایت به حکم حاکم شرع آبادان همگی دستگیر شدن احکام زندان بلند مدت گرفتن در نهایت در سال 67 به جوخه های قتل عام سپرده شدن
اساسا دعوای جمهوری اسلامی با مجاهدین از همینجا شروع شد که مجاهدین حاضر نشدن زیر پرچم خمینی(یعنی سپاه پاسداران) برن این برای خمینی بسیار گران بود که تنها گروه مبارز مسلمان در زمان شاه نه تنها رهبری او را قبول نداره که مستقلا با ارم و پرچم خودش در جبهه وارد میشه که اینجا دیگر صبر خمینی به پایان رسید
احمد خمینی در سال 58 از قول پدرش سه شرط را برای مجاهدین برای شراکت در قدرت را بیان کرد
1-محکوم کردن مارکسیستها توسط مجاهدین که مشخصا اینکار باید توسط مسعود رجوی در یک سخنرانی در دانشگاه تهران انجام بگیره
2-پذیرش رهبری خمینی
3-شرکت در جنگ علیه هر نیرویی که خمینی علیه او وارد جنگ بشه به ویژه کردها و مارکسیستها
که البته مجاهدین هرگز هیچکدام از این شرطها را نپذیرفتن
که بعدهارفسنجانی به مجاهدین گفته بود ما تمایلی نداشتیم که رئیس جمهور وزیر را از خارج بیاریم(منظورش بنیصدر و قطب زاده بود)اگر شما با ما بودید ما رغبتی به اینکار نداشتیم
در ضمن این فرماندهان کنونی سپاه هم توی جنگ حلوا خیر نمیکردن آنها هم مثل همین جنایتکاران برای فتح کربلا رفته بودن که البته آرزوش را به گور بردن .ولی گویا به کمک امریکای عزیز رویای فتح کربلا را در سر میپرورانن
فکر کنم من در مورد بازی پرسپولیس واستقلال هم بنویسم برادر یا خواهر مجاهدی تشریف میارند و به شکلی همه چیز را به خودشان ربط میدهند!
حذفآقای داریوش
حذفچرا مساله جنگ به مجاهدین ربطی ندارد؟ مساله جنگ، مساله تک تک ایرانیان است. مساله ای است که سرنوشت تمامی ایرانیان را تا آینده ای نسبتا دور تحت تاثیر قرار میدهد. هم بخاطر آنکه منجر به تثبیت جمهوری اسلامی شد و هم بخاطر خسارات وحشتناکی که به زیربنای اقتصادی کشور ضرر زده است که تاوانش را تا چندین نسل ایرانیان باید بپردازند.
آقای داریوش
حذفچرا مساله جنگ به مجاهدین ربطی ندارد؟ مساله جنگ، مساله تک تک ایرانیان است. مساله ای است که سرنوشت تمامی ایرانیان را تا آینده ای نسبتا دور تحت تاثیر قرار میدهد. هم بخاطر آنکه منجر به تثبیت جمهوری اسلامی شد و هم بخاطر خسارات وحشتناکی که به زیربنای اقتصادی کشور زده است که تاوانش را تا چندین نسل ایرانیان باید بپردازند.
احمد
حذفاولا اینکه هیچ گروه سیاسی نمیتوانی با مجاهدین مقایسه کنی
این را من نمیگم این را وزارت خارجه امریکا میگه
پس مسلما سرنوشت مجاهدین به طور قانونمند در ارتباط مستقیم با سرنوشت مردم ایران وسرنوشت رژیم اخوندی رقم میخوره
و البته این سرنوشت را مجاهدین با تمام مخاطراتش نه از حالا از سی سال پیش با شعار مرگ بر ارتجاع زنده باد ازادی پذیرفتن
خودشون آزادانه آگاهانه داوطلبانه فعالانه و با تمام قوا عمر را رقم زدن ومیزنن بهای ان را هم هرچه سنگین خونین پرداختن وبازهم خواهند پرداخت واین جز بر شرف و افتخارشون اضافه نمیکنه
دولت امریکا هم به خوبی میدانه که خارج کردن مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی یعنی پذیرش سرنگونی قهر آمیز رژیم وبرای همینه که دولت اوباما تا آخرین فشنگش را برای جلوگیری از به کرسی نشستن راه حل مجاهدین به کار خواهد بست و تنها زمانی به راه حل مجاهدین تن خواهد داد که دیگری فشنگی از نظر راه حل سیاسی برایش باقی نمانده باشه
پس مجاهدین با هیچکدام از گروههای مخالف ایرانی حداقل در سازماندهی و قدرت تشکیلاتی اساسا قابل قیاس نیست
یک نگاه به گروههای مخالف بنداز
از تمام احزاب ایران چه اصلاح طلب و چه لائیک و سکولار اعضایشان از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکنه تنها اپوزیسیونی که هزاران کادر و هوادار تشکیلاتی و منضبط داره مجاهدین است
مجاهدین تنها در عملیات فروغ جاویدان 1304 شهید دادن در قتل عامهای سال 67 هزاران هزار قتل عام شده داشتن از 30 خرداد سال 60 تا سال شصت شش 16 هزار قتل عام شده داشتن اینها همه منهای شهدایی است که در نبردهای مسلحانه شهری و دیگر عملیاتهای مرزی به شهادت رسیدن
به جرات میگم هیچ جنبشی در کل این منطقه اینقدر شهید نداشته
اینکه میگم جنبش مشخصا برای اینکه فرق شهدای یک سازمان و یک کشور را بتوانی از هم جدا کنی
برای مثال آنچه که در سوریه رخ میده متعلق به یک حزب یا تشکیلات خاص نیست مربوط به کل کشور 23 ملیونی سوریه است
هر گروه دیگری بود هر حزب دیگری بود خاکسترش هم باقی نمی ماند چه برسه به هزاران عضو که طبق گزارش وزارت خارجه امریکا در مورد سازمانهای ممنوعه بین 7000 تا 9000عضو داره
آنهم اعضایی که حاضرن هر لحظه جانشان را فدا کنن
حتی اگر به گذشته برگردیم
برای مثال حزب توده با انهمه تشکیلات عریض طویل که گفته میشد 80000 عضو داره بعد از دستگیری سرانش چه کار کردن؟؟یا چریک فداییها؟؟
مجاهدین در داخل کشور که بودن نیم ملیون ملیشیا داشتن روزنامه مجاهد در اوائل انقلاب فروش روزانه اش در بخی روزها به 600000 نسخه میرسید که الان چنین روزنامه ای نداریم که اینقدر تیراژ داشته باشه
دیگر نیازی نیست من بگم برید ببینید بعد از 30 خرداد سال 60 که مجاهدین اعلام مبارزه مسلحانه کردن چه اتفاقی افتاد؟؟حتی در تقویمهای چاپ جمهوری اسلامی هم نوشته و ثبت شده
"بدهکار قهرمانان جنگ هستم حتی اگر خود طلبی نکنند"
پاسخحذفشما البته میتوانید خودتان را مدیون هر که دوست داشتید بدانید. اگر هم ارتباطی با غارتگران حاکم بر ایران هم دارید که حتما ثروت و قدرتتان را مدیون این ارازل و اوباش هستید که خود و دیگران را طعمه جنگی کردند که تنها بکار ادامه حاکمیت ملایان میامد. اما تا آنجا که به منافع مردم ایران مربوط میشود، این جنگ به هیچ عنوان ربطی به منافع ملت ایران نداشت و تنها سبب تحکیم پایه های فاشیسم مذهبی بقیمت نابودی ایران شد.
حمایت از جنگ و ارازلی مثل باکری، با پرچم شیر و خورشیدی که در بالای سایتتان زده اید جور در نمیاید.
در ادامه دوست دارم نظر خود را راجع به جنگ ایران و عراق بگویم. جنگ در دو سال اول ان برای حفظ خاک ایران و دفاع از تجاوز صدام بود ولی از پس از فتح خرمشهر و خروج سربازان عراقی از خاک ایران، ادامه جنگ هیچ ارتباطی به منافع ایرانیان نداشت و البته خمینی هم هرگز چنین ادعایی نکرد و جنگ را با شعار "فتح قدس از طریق کربلا" ادامه داد که هیچ ارتباطی به منافع ایران و ایرانی نداشت. طبیعی است که شرکت در جنگ از فردای فتح خرمشهر تنها به معنای شرکت در تخریب ایران و تحکیم سلطه فاشیسم مذهبی است و خیانت به ایران و ایرانی و کسانی که از فردای فتح خرمشهر بطور "داوطلبانه" در جنگ شرکت کردند، مثل بسیجیان، در این خیانت مقصرند.
پاسخحذفشما نوشته من را کامل نخواندی. اینها را به شکلی توضیح دادم!
پاسخحذفمن هر چه پست شما را خواندم کمترین اثری از پاسخ شما به مسائلی که من مطرح کردم نداشتند. اهم نکات مطروحه توسط شما، به قرار زیرند:
حذف۱- این جماعت به صرف شرکت در جنگ قهرمانند چه از دید شما کلیه شرکت کنندگان در جنگ قهرمانند!
پاسخ شما را البته تا حدودی گمنامیان داده است. اگر شرکت در جنگ معیار قهرمانی باشد، پس امثال چنگیز و تیمور و آتیلا و هیتلر باید بزرگترین قهرمانان جهانی باشند! این منطق البته بسیار منطق سستی است. صرف شرکت در جنگ چیزی را نشان نمیدهد. مهم هدف جنگ است. اگر جنگی ماهیت تجاوزکارانه داشته باشد یا در خدمت سلب حق و حقوقی از حقوق انسانها باشد، چنین جنگی خودبخود محکوم است و شرکت کنندگان در چنین جنگی یا مشتی جاهل و نا آگاهند، یا مشتی جنایتکار. البته این شامل کسانی که بزور به جنگ برده شده اند، مثل سربازان وظیفه، نمیشود.
۲- باید شرایط زمانی را در نظر داشت!
این منطق، منطق آشنای جماعت خط امامی است که برای توجیه سرکوب و جنایت دست به دامن "شرایط ویژه" میشوند. تا آنجا که من میدانم و باور دارم، حقوق انسانی، حقوقی جهانشمول هستند و نقض آنها در هیچ شرایطی مجاز نیست. این جنگ برای تثبیت فاشیسم مذهبی، که نقض ابتدایی ترین حقوق انسانیست، به تجاوز به کشور همسایه مبادرت نمود. از ان گذشته، شرایط بحرانی کشور که در این توجیه بکار رفته است، خود نتیجه سرکوب و فاشیسم خمینی است که جنگ برای استمرار ان ادامه یافت.
۳- امثال آقای باکری نمیتوانستند در خانه بنشینند و در اعتراض به ادامه جنگ، از رفتن به جنگ خودداری کنند!
چرا نمیتوانستند؟ آیا سرباز وظیفه بودند که بزور به جبهه ها باید میرفتند؟ میهنی ترین کار در مقابل تثبیت فاشیسم از طریق ادامه جنگی که لزوم دفاعی نداشت، یا اعتراض به ادامه جنگ بود یا حداقل خودداری از رفتن به جبهه ها و تبدیل شدن به سوخت ماشین جنگ.
۴- مردم در آنزمان شور و تب و تاب انقلابی داشتند و امثال باکری ها هم استثنا نبوده اند!
صرف داشتن شور انقلابی داشتن کسی را قهرمان ملی نمیکند. قهرمانی نیاز به آگاهی و شعور هم دارد. شور انقلابی صرف، میتواند فرد را تبدیل به آلت بلا اراده دشمنان و بدخواهان ایران و ایرانی کند. تنها داشتن شور و شعور در کنار هم است که فرد را تبدیل به قهرمان میکنند. اساسا قهرمان کسی است که کار درست را در زمان لازمه انجام دهد، بدون آنکه ترس از انجام ان کار شایسته و بایسته، جلوی وی را بگیرد! این یعنی آنکه یک قهرمان هم باید شور داشته باشد که ترسی بخود راه ندهد و هم شعور، که بتواند اساسا کار درست را تشخیص دهد.
۵- تقصیر ادامه جنگ "تنها و تنها" بر عهده رهبران سیاسی کشور است!
کاملا غلط است. این درست است که بیشتر بار این تصمیم گیری بر عهده رهبران کشور بود، اما کسانی مثل باکریها که خود را سوخت این ماشین جنگی کردند، عملا رل بازوهای اجرایی ان مسولان را بازی کردند. ان مسولان بدون وجود چنین بازوهای اجرایی و بدون وجود اینهمه نیروی گوش به فرمان برای ادامه جنگ، امکان نداشت که بتوانند جنگ را ادامه دهند. کما اینکه با خودداری روزافزون داوطلبان جنگ از شرکت در جبهه های جنگ در آواخرجنگ، خمینی مجبور به خوردن زهر آتش بس شد.
۶- کسی از پیشنهاد اعراب برای پرداخت غرامت جنگی به ایران و آتش بس در جنگ، پس از فتح خرمشهر خبر نداشت!
کاملا اشتباه است. این مساله را منتظری مطرح نمود و بخاطر ان خواستار شروع مذاکرات و خاتمه جنگ شد. مطبوعات رژیم هم، در پاسخ، میگفتند که فلانی (منظور منتظری است) بوی پول به مشامش خورده است و به این ترتیب دهان منتظری را بستند. گذشته از اینکه بی بی سی و صدای آمریکا هم اینرا مطرح نموده بودند. فرماندهان سپاه هم نمیتوانستند از این مساله بی خبر باشند.درست است که در آنزمان اینترنت وجود نداشت، اما رادیوهای خارجی وجود داشتند که بخاطر بی اعتمادی مردم به اخبار حکومتی، همواره شنوندگان ایرانی بسیاری داشتند.
۷- جناح هار حاکم رژیم از مساله حضور امثال باکری ها "سوء استفاده" نموده است، وگر نه اصل شرکت اینها در جنگ، قهرمانانه است!
الف- چه کسی از خون اینها سوء استفاده نکرده است؟ مگر حضور امثال اینها در جبهه ها، سبب ادامه جنگ از فردای خروج عراق از خاک ایران و تثبیت بالمال فاشیسم مذهبی نشده است؟
ب- مگر خانواده هاشمی رفسنجانی بابت ادامه جنگ، میلیاردها دلار سود بابت دلالی اسلحه، نبرده است؟
ج- مگر خط امامیهای جنایتکاری مثل موسوی، نخست وزیر محبوب خمینی، ادامه قدرت خونینشان را مدیون ادامه جنگ نیستند؟
حالا آمدی و یقه امثال محسن رضایی را گرفته ای؟
ممنون از شما و همچنین گمنامیان. کماکان مخالف نظر شما هستم که گرچه در نظار میتواند صحیح بیاید ولی من آن را یک ژست روشنفکری حساب میکنم. اجازه بدید در یک نوشته دیگه در مواردی که گفتید و همچنین گمنامیان گفت بنویسم که بهتر از پاسخ دادن در بخش نظرات میشود. سپاس
حذفجناب داریوش
حذفمن بسیار متاسفم که حداقلهای مسولیت شناسی و مسولیت پذیری از دید شما "ژستهای روشنفکری" تلقی میشوند. بهر حال به نظر من، قهرمانی، انهم در سطح ملی و کشوری چیزی نیست جز عمل به مسئولیتهایی که بر دوش انسان است. افرادی مثل باکری یا آگاه بودند که دارند با ادامه جنگی بی حاصل و بقیمت نابودی کشور، جای پای فاشیسم را محکم میکنند که در اینصورت شریک جرمند، یا ناآگاه بودند و ناتوان از تشخیص عملکرد های خود و عواقب ناشی از ان، که در اینصورت مشتی فریب خورده بودند. در هر صورت نمیتواند قهرمان باشد. قهرمانی شور و شعور را توام میخواهد.
با اینحال منتظر گفتارهای آتی شما میمانم و امیدوارم که پاسخهای بعدی شما مستدلتر از ان چیزی باشد تا کنون شاهد ان بوده ام.
نزدیک به 230هزار نفر در جنگ کشته شدند خود من به کشته شده های جنگ ارادت دارم به خصوص اون افراد بی نام و نشان و سرباز. بین این همه کشته شده بسیاری بودند که معترض به این جنگ مسخره بودند و براشون سوال بود که چرا جنگ با یه روش دیپلماتیک تموم نمی شه. ولی بدبختی این بود که این افراد در اون جامعه جرات ابراز نظر و مخالفت با جنگ نداشتند. می دونید چرا؟
پاسخحذفکوچکترین اظهار نظر در مخالفت با جنگ/اون زمان می گفتند جنگ و بعد از اینکه سازش را پذیرفتند تبدیل شد به دفاع مقدس/می تونست با واکنش شدید تندروهایی مثل باکری یا همت یا... روبرو شه و براشون مشکل ساز شه. این افراد مطیع مطلق خمینی بودند و هر گونه مخالفت با نظر خمینی را اصلن نمی تونستند تحمل کنند. وقتی خمینی معتقد بود که راه قدس از کربلا می گذزه این افراد بازوهاش بودند برای رسیدن به اهدافش و خیلی از اینها شریکند در جنایتهای خمینی. برای همین اصلن معتقد نیستم این افراد نماد مقاومت و شجاعت بودند بلکه افراد عادی بسیار سزاوار بودند تا این تندروها. حالا حکومت هم با روشهای خودش اینها را کرده نماد پیروزی مردم ایران در جنگ مسخره هشت ساله
آرش سکولار
http://friendfeed.com/kamangiri/f6640717/1410
البته منظورتان از ۲۳۰ هزار نفر کشته های جنگ، لابد باید تعداد نظامیان کشته شده در جنگ ایران و عراق باشد، وگر نه تعداد کل کشته شدگان در جنگ، یعنی جمع کل تعداد نظامیان و غیر نظامیان کشته شده در جنگ بالغ بر یک میلیون نفر است
حذفمی بینم که نوکرای دیروز ارتش بعث حسابی دست بکار شدن. آقایون اول درباره همکاری شئت در کشتار کردهای عراق توضیح بدن بعد به بقیه گیر بدن.
پاسخحذفاینطور که معلوم است سگان خط امامی سابق و لجنهای سبز لاحق هم دست بکار شده اند که با تکرار دروغ های مشمائز کننده و ایراد اتهامات تکراری، خود را از مسولیت ادامه جنگ ایران و عراق و نقش کثیفی را که در این جنگ داشتند، تبرئه کنند و نقش خودشان را در تثبیت فاشیسم مذهبی حاکم لاپوشانی کنند. برادر "سبز لجنی"، تو اول این اتهاماتی را که میزنی ثابت کن، بعد انتظار توضیح داشته باش. راجع به اتهام کشتار کردهای عراقی توسط "مجاهدین" هم برو از آقای طالبانی رییس جمهور عراق سوال کن که در نامه ای رسمی مجاهدین را از این اتهام تبرئه نمود.
حذفاحمد
پاسخحذفهم خودت هم سید علی بهتر از هر کسی میدانید که چیزی به نام کرد کشی و همکاری وجود نداره
اگر منظورت عملیات مروارید هست که دولشکر و چند تیپ سپاه پاسداران رژیم را که لباس کردی پوشیده بودن سال 70 با غنیمت شمردن حمله 800000 نیروی ائتلاف برای بیرون راندن ارتش عراق از کویت به دلیل حضور ناشتن ارتش عراق در منطقه کردستان و گرفتار شدن ارتش عراق در جنوب و جنگ با نیورهای ائتلاف طمع ورزی رژیم آخوندی برای نابود کردن مجاهدین که البته دو لشگر و تیپهای مکانیزه رژیم در بلندیهای مروارید با نیورهای ارتش آزادیبخش مواجه شدن با دادن تلفات بسیار متلاشی شدن ماشین جنگیشان در داخل خاک عراق همگی پا به قرار گذاشتن برای اینکه این فضاحت را بپوشونن مدعش شدن اینها کردها را کشتن
البته حق هم داشتن چون از جای دیگه میسوختن روشون نمیشد بگم رفتیم شمال عراق را بگیرم مجاهدین تار مارمان کردن گفتن مجاهدین کردها را میکشن
به قول احمدی نژاد رئیس جمهور رژیم ارتجاع آب را بریزید آنجا که میسوزه
اونایی که میگید اینا خیانت کارن:از رو شکمتون حرف نزنید
پاسخحذفشما که 1ترقه جلو پاتون میترکونن رنگ از صورتتون میپره نباید در مورد این شجاع دلان حرفی بزنید.
شما که حاضر نیستید از 1000تومان خودتان بگذرید در مورد کسانی که از جانشان گذشتند...هیس ساکت