ملی شدن صنعت نفت و قطع کردن دست استعماری بریتانیا از ثروتهای کشور، شور و شوقی گسترده پدید آورد و ایرانیان را یکپارچه و همصدا کرد; فرصتی شد که پس از چند قرن، احساس استقلال کنند و تصمیم گیر خود باشند. [۱]
سرمنشأ مبارزات، در خطه جنوب بود و رفتار استعماری مدیران انگلیسی شرکت
نفت انگلیس و ایران (A.I.O.C) و
شرایط غیر انسانی کار و زندگی کارگران ایرانی. گزارش ها، پرده از تخلفات شرکت بر
میداشت. ۵۱ درصد سهام شرکت برای انگلیس بود و در تمام موارد، حسابها به سود آن کشور و آمار پرداختها و سودهای سالیانه برای ایرانیان نامشخص و مخفی بود چرا
که نمایندهای در هیأت مدیره شرکت نداشتند! مفهوم ساده آن این بود که درآمد و ثروتهای
نسلهای گذشته و حال ایران، صرف منافع دولت فخیمه بریتانیا میشد.
راهکار انگلیس در برابر اعتراضات مردم و دولت قوام السلطنه، تحریک کردن
تجزیه طلبان بود و حمایت مالی و تسلیحاتی از شورشیان; نقشه شوم لندن، جدا کردن
حوزههای نفتی ایران و ضمیمه ساختن آنها به عراق بود.
ایران به دست انگلیس تجزیه نشد و آذربایجان هم پارهای از تن ایران
ماند و روسها هم نتوانستند امتیازی از نفت شمال ببرند (با ذکاوت قوام). آگاهی مردم از خیانتهای
استعماری انگلیس در سرقت نفت ایران بیشتر میشد و تتیجه اش، تندترین سخنرانیها
در مجلس پانزدهم بود و برای نخستین بار، پیشنهاد لغو امتیاز شرکت نفت انگلیس و
ایران در خانه ملت شنیده شد.
همان آمارهای ناقص مجلس نشان میداد که فقط در سال ۱۳۲۶، ۸۲ درصد درآمد شرکت
به سود بریتانیا رفته بود و مانده آن سهم ایران شد! گرچه دولتمردان وقیح
بریتانیایی، چنین معاملهای را سخاوتمندانه میدانستند و ایرانیان را سپاس ناگذار
از لطف آنان!
در سال ۱۳۲۸، ماده الحاقی قرارداد ۱۳۱۲ از ترس انتقام گیری بریتانیا در دولت ساعد تصویب
شد و همان می توانست سبب گردد که دعاوی آینده ایران برای اعاده طلب های خود
(از سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۷) سخت تر شود. تصمیم گیری بر سر تصویب ماده الحاقی به مجلس شانزدهم رسید
و آن زمانی بود که دکتر مصدق به جدّ وارد عرصه ملی کردن صنعت نفت شده بود.
سرانجام، ماده الحاقی قرار داد ۱۳۱۲ با وجود حمایت دولت رزم آرا از آن، به
اتفاق آرا در مجلس شورای ملی رد شد (۱۳۲۹).
مصدق، مصرانه اتمام کار شرکت نفت انگلیس و ایران را خواستار می شد و
دغدغهٔ نخست او حاکمیت ملی بود. ظرف چند سال، احساسات ناسیونالیستی به حد اعلی
خود رسیده بود و کسی یارای مقاومت در برابر خواست ملت را نداشت. رزم
آرا مخالف ملی شدن صنعت نفت بود و آن را به ضرر اقتصاد ایران میدانست ونوشداروی دیرهنگام تقسیم ۵۰-۵۰ سود شراکت بین ایران و انگلستان را در دست داشت. ترور رزم آرا
آخرین مانع بر سر ملی شدن نفت را هم از سر راه برداشت.
مصدق لایحه ملی کردن نفت را به مجلس برد که در حضور جو شدید ضّد انگلیسی،
تصویب شد. از سوی دیگر، بریتانیا نتوانست نه از طریق حسین علا و نه شاه جلوی اجرای
لایحه ملی شدن صنعت نفت را بگیرد. بر خلاف فشار انگلستان، شاه سریعا لایحه نفت را
تصویب کرد. شاه در کتاب پاسخ به تاریخ خود مینویسد: "وقتی مجلس نفت
را ملی کرد، من کاملا پشتیبان این اقدام بودم و قانون آن را بی درنگ توشیح
کردم".
مخالفت با ملی شدن صنعت نفت، تابو و داشتن سابقه همکاریهای
صمیمی و نزدیک با انگلیس به شدت مذموم شده بودند. گرچه ضدیت تام دکتر مصدق با انگلستان از
ابتدا بهترین راهکار نبود و میشد نهضت را به شکلی غیر احساسی هم جلو ببرد و از
ضررهای احتمالی جلو گیری کرد. نمونه آن، از دست رفتن منافع ایران در شرکتهای
تابعه (از پول نفت ایران و در کشورهای دیگر) و از سال ۱۲۹۷ بود که به سود دولت
فخیمه بریتانیا تمام گشت و البته بدهیهای بریتانیا به ایران هم بازپرداخت نشد. [۲] محمد مصدق در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۳۰، به نخست وزیری ایران انتخاب گشت.
جنگ تمام عیاری علیه استعمار پیر انگلیس آغاز شده بود. بریتانیا
نفت ایران را تحریم میکند و اجازه صدور و فروش آن را نمی دهد و حتی از استخدام
کارشناسان نفتی به ایران جلوگیری میکند. در عوض باقی مانده کارکنان انگلیسی به
دستور هیأت دولت از ایران اخراج میشوند. نتیجه کار، توقف صدور کامل نفت ایران
بود. دکتر مصدق به انگلیس التیماتوم و آخرین پیشنهادهای خود را به آن
کشور میدهد:
۱- فروش مقادیری از
نفت ایران با قیمت بینالمللی به بریتانیا
۲- پرداخت غرامت
کامل به بریتانیا!
۳- انجام عملیات
نفتی در کشور بوسیله مدیران خارجی که در استخدام ایران خواهند بود.
بریتانیا پیشنهادهای "سخاوتمندانه" دکتر مصدق را در گرفتن غرامت در ازای واگذاری
کامل صنعت نفت رد میکند و با قوای نظامی خود آماده تصرف آبادان میشود که (با
مخالفت شدید واشنگتن) منصرف میگردد و در عوض، از ایران به دیوان لاهه شکایت میبرد.
نیم قرن از استخرج نفت ایران میگذشت که پرچم ایران برای نخستین بار
در ۲۱
خرداد ۱۳۳۰ و به فرمان دکتر مصدق بر فراز پالایشگاه و شرکت نفت ایرانی و انگلیس
در آبادان افراشته شد و چه لحظه با شکوه و افتخار برانگیزی برای نسلهای پیشین
بود. عنوان شرکت نفت انگلیس و ایران به شرکت ملی نفت ایران تغییر کرد و نام تمامی
کارگران و کارمندان، در فهرست حقوق بگیران دولت ایران قرار گرفت.
هیات ایرانی به رهبری دکتر مصدق پیروز کارزارهای بینالمللی شد و هیبت
بریتانیا شکسته شد; امپراطوری بریتانیا سیلی خورد و ایرانیان به پیروزی ای که نیم
قرن به دنبالش بودند، رسیدند. [۳] گرچه با جنجال آفرینی کمتری میشد رای دادگاه را در همان ابتدا در
دادگاه لاهه جلب کرد و نه اینکه بیش از یک سال پرونده ایران بین آن دادگاه و شورای
امنیت رد و بدل شود که مسلما انگلیسیها خواستار به تاخیر افتادن آن و دریافت غرامت بیشتر از ایران بودند!
سیاستهای بلند پروازانه زنده یاد مصدق بیش از اینکه بتواند تعاملی
مثبت با قدرتهای جهان ایجاد کند مصرف داخلی پیدا کرده بود. مصدق پس از ملی کردن
نفت، با بستن کنسولگریها و بیرون کردن تمام کارکنان خارجی از حوزههای نفتی و با
تعیین بهایی غیر واقعی (در آن زمان) برای نفت، هزینههای حاشیهای برای کشور تراشید و
صرفنظر کردن او از ادعاهای ایران نسبت به شرکتهای تابعه، ضرری بزرگ به اقتصاد
ایران وارد کرد.
پس از نزدیک به نیم قرن، هنوز حواشی زیادی بر اتفاقات مربوط به ملی
شدن صنعت نفت و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ وجود دارد. متأسفانه امروز میبینیم که برخی زنده یاد دکتر مصدق را بُت خود کرده اند و از او، چماقی برای کوبیدن شاه ساخته اند. این هم وهن
تاریخ و هم شخصیتی ملی و وطن دوستی چون دکتر مصدق است. گویی قضاوت در مورد وقایع
آن دوره پر اهمیت تاریخ ایران، امروزه هم به آسانی ممکن نیست.
[۱]- نخستین امتیاز استخراج نفت در ایران به سال ۱۸۸۴ و به یک شرکت خارجی داده شد (امتیاز نفت
دالکی). پیش از قرار داد شرم آوار دارسی و بخشیدن امتیاز نفت جنوب، معاهدات زیان
بخش دیگری هم برای استخج نفت و بهرهوری از منابع طبیعی و معادن بسته شده بود.
[۲]-
شرکت تابعه یعنی هر شرکتی که در کمپانی حق تعیین بیش از نصف مدیران را مستقیماً
یا غیر مستقیم داشته باشد و یا آنکه کمپانی در آن شرکت به طور مستقیم یا غیر
مستقیم مالک یک مقداری سهام باشد که بیش از پنجاه درصد حق رای در مجمع عمومی شرکت
مزبور را برای کمپانی تضمین نماید. در سال ۱۳۲۸،
ارزش داراییهای شرکت نفت انگلیس و ایران در جهان به ۲۵۴ میلیون پوند میرسید که تنها سی میلیون آن در ایران
بود. متأسفانه مصدق در گرماگرم مبارزات بر سر ملی شدن صنعت نفت، حق
ایران در سرمایه گذاری هایش در کشورهای دیگر را مطالبه نکرد.
[۳]- وقاحت
تا بدانجا بود که سفیر وقت انگلیس در آمریکا -اولیور فرانکیز- ملی شدن صنعت نفت
را "مبارزه جویی گستاخانه همراه با ظرافت، قانونیت و خردِ یک مشت آدم وحشی در
ایران که در نظر دارند انگلستان را غارت کنند" توصیف کرد!
منابع اصلی استفاده شده در این مقاله:
"حقایقی دانستنی درباره خلع ید و ملی
شدن صنعت نفت" از مهندس ابراهیم همایونفر
"خون و نفت" از شاهزاده منوچهر
فرمانفرمائیان
"طلای سیاه یا بلای ایران" از
ابوالفضل لسانی
و منابع دیگر...
احمد
پاسخحذفمثل اینکه شما از رو نمیرید!!آخه محمد رضا پهلوی کودتا چی کجا دکتر مصدق نماد مبارزه ملی و ضد استعماری ضد استبدادی کجا؟؟
واقعا یکی گرفتن این دوتا وقاحتی میخواد که فقط از شاه اللهی ها برمیاد
مثل این میمانه که مصدق را با خامنه ای مقایسه کنی یا با خمینی
عجب گیری دادی به وبلاگ من احمد جان بی خیال هم نمیشی :)
حذف